روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

معلم رابع

اگر تعریف جناب سید ابوالحسن قزوینی وجناب سید محمد عصار را در مورد معلم بپذیریم که فرموده اند:

معلم تعیین حدود علوم و روش های مختلف کسب علم وقرار دهنده ی آنها در سلسله مراتبی است که

وحدت وپیوستگی دانش وشعب آن را حفظ کند. وبر این اساس معلم اول را ارسطو ومعلم ثانی را فارابی معلم ثالث را

میر محمد باقر داماد بدانیم دقیقا و حقیقتا باید علامه ذوالفنون جامع آرا عرفا وحکما ومتالهین را یعنی جناب حسن حسن زاده عاملی را معلم رابع بدانیم تا قدر وحدود حق را در حد یک توجه به حساب آورده باشیم.

کلید فهم قرآن

تنها وتنها راه درک آیات الهی طاهر شدن از پلیدی های ظاهر و باطن است .

 

 

فخری به داریوش و به اسفندیار نیست 

 

مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد


ما را به جاهلیت آن دوره کار نیست 

 

در سایه محمد و آل محمدیم 

 

برتر از این برای بشر افتخار نیست 

 

ابنای دین و سوره توحید و کوثریم 

 

بر دل ز کفر و شرک و شرارت غبار نیست 

 

اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است 

 

هر کس نداشت در دو جهان رستگار نیست 

 

اندر دژ ولایت و حصن امامتیم 

 

مانند این حصار به گیتی حصار نیست 

 

ما امت عدالت و صلح و اخوتیم 

 

در ما نفاق و شیطنتِ دیو سار نیست 

 

از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه 

 

ما را به جز ولایت مهدی (ع) شعار نیست 

 

اعلام «ان اکرمکم» باشد این پیام 

 

در کیش ما به رنگ و نژاد اعتبار نیست 

 

گر مدعی تلاش به توهین ما کند 

 

با او بگو که از تو جز این انتظار نیست 

 

تو باش و هفت خوان و خرافات و ترّهات 

 

راهی که می‌ روی ره پروردگار نیست 

 

زنده است دین احمد (ص) و قرآن و اهل بیت (ع) 

 

اکمل از آن طریق سوی کردگار نیست 

 

یارب رسان امام زمان منجی جهان 

 

فرّخ، زمان او که در آن، کار عار نیست 

 

پر می‌ کند ز عدل به امر خدا زمین 

 

بهتر ز عصر دولت او روزگار نیست 

 

آئین دین مداری و تقوی شود رواج 

 

رسم فساد و شرب مدام و قمار نیست 

 

مؤمن عزیز گردد و کافر شود ذلیل 

 

مرد خدا به دوره او خوار و زار نیست

غزل حضرت آیت الله صافی که در پانزدهم فروردین سال 1390 برای حضرت امام زمان علیه السلام سروده اند.

 

تسبیح حق

در نظام تکوین، هر معلولی بنده علت خود بوده، در حدوث و بقا آنرا پیروی می‌کند و در ذات و صفت و فعل فرمان آن را می‌برد؛ هیچ‌ گونه گسستگی در رشته علیت راه ندارد، نه علت از اشراف و افاضه بازمی‌ماند و نه معلول از انقیاد و خضوع سربازمی‌زند. بی‌نیازی معلول که صرف نیاز به علّت است از علت خود که لازمه ضروری وی عین افاضه بر معلول است، با اساس علیت و معلولیت سازگار نیست؛ لذا سراسر جهان امکان که معلول خدای سبحان است، بنده محض‏حق بوده و آنی از امتثال دستور تکوینی آن حضرت تمرّد ندارد؛ ?إنّما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون? و عناوین اسلام، تسبیح، سجده، عبودیت و اطاعت که در قرآن کریم آمده، ناظر به‌همین مطلب است. کفر تکوینی معقول نبوده و نفاق یا عصیان طبیعی متصور نیست و این همان جبر علّی است که غیر از اشعری جبری، همه صاحب‌نظران عقلی آن را پذیرفته‌اند، و اما اشاعره بر پایه پندار اولویت و نفی ضرورت علّی، آن را در نظام تکوین ردّ کرده‌اند، چون اصل علّیت فلسفی را به‌جبری عادت مبدل ساخته و ربط ضروری را انکار نموده‌اند. اگر علّیت به تشأن ارجاع شود، پیروی مظهر از ظاهر، و اسلام و تسبیح و سجده و عبودیت و اطاعتِ همه مظاهر دربرابر ظاهر خویش روشن‌تر خواهد بود، زیرا صورت مرآتی، جز خضوع در پیشگاه صاحب‏صورت سمتی ندارد.(از وب علم وعرفان)

ادامه مطلب


نشان یار

حضرت آیت الله احدی(حفظه الله) :

روزی به همراه حضرت آیت الله العظمی بهجت(رحمت الله علیه) و چند تن از بزرگان در مسجد نشسته بودیم. آیت الله العظمی سید علی قاضی(رحمت الله علیه)به همراه شخص دیگری آمدند و جلوی ما نشستند و به گفت و گو با ما مشغول شدند.بعد از مدتی آن شخص بلند شد و مسجد را ترک کرد.

سید علی قاضی(ره)به ما گفت:آیا می دانید آن کسی که مسجد را ترک کرد که بود؟

 

ما گفتیم : نه.........نشناختیم.

 

سید علی قاضی(ره)گفت:آن فرد حضرت امام زمان(عج)بودند.

 

آیت الله بهجت(ره)با تعحب فرمودند:پس چرا به ما نگفتید که ایشان حضرت مهدی(عج)هستند؟

 

سید علی قاضی(ره)گفت:شما هنوز به درجه ای نرسیدی که بتوانی امام زمانت(عج)را تشخیص بدهی.

 

اگر می خواهی امام زمان(عج)را ببینی روزی صد مرتبه بگو:

 

المستغاث بک یابن الحسن