در نظام تکوین، هر معلولی بنده علت خود بوده، در حدوث و بقا آنرا پیروی
میکند و در ذات و صفت و فعل فرمان آن را میبرد؛ هیچ گونه گسستگی در رشته
علیت راه ندارد، نه علت از اشراف و افاضه بازمیماند و نه معلول از انقیاد
و خضوع سربازمیزند. بینیازی معلول که صرف نیاز به علّت است از علت خود
که لازمه ضروری وی عین افاضه بر معلول است، با اساس علیت و معلولیت سازگار
نیست؛ لذا سراسر جهان امکان که معلول خدای سبحان است، بنده محضحق بوده و
آنی از امتثال دستور تکوینی آن حضرت تمرّد ندارد؛ ?إنّما أمره إذا أراد
شیئاً أن یقول له کن فیکون? و عناوین اسلام، تسبیح، سجده، عبودیت و اطاعت
که در قرآن کریم آمده، ناظر بههمین مطلب است. کفر تکوینی معقول نبوده و
نفاق یا عصیان طبیعی متصور نیست و این همان جبر علّی است که غیر از اشعری
جبری، همه صاحبنظران عقلی آن را پذیرفتهاند، و اما اشاعره بر پایه پندار
اولویت و نفی ضرورت علّی، آن را در نظام تکوین ردّ کردهاند، چون اصل علّیت
فلسفی را بهجبری عادت مبدل ساخته و ربط ضروری را انکار نمودهاند. اگر
علّیت به تشأن ارجاع شود، پیروی مظهر از ظاهر، و اسلام و تسبیح و سجده و
عبودیت و اطاعتِ همه مظاهر دربرابر ظاهر خویش روشنتر خواهد بود، زیرا صورت
مرآتی، جز خضوع در پیشگاه صاحبصورت سمتی ندارد.(از وب علم وعرفان)
ادامه مطلب
سلام. بله، البته در عرفان نظری، ارتباط حق و خلق، فراتر از رابطه علت و معلول است.
سلام سعید :کاملا حق با شماست .متشکرم سعید