روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

داستان -هنر -قرآن(17)

6  -روش تحقیق

6-۱-روش گردآوری اطلاعات:

روش تحقیق اینجانب بر اساس جمع آوری اطلاعات از طریق ،کتب ، مجلات ، نوار کاست ، نوار سی دی ، اینترنت ،  وپیامد های تدریس در سالهای متمادی همراه با تجربیات شخصی خودم در کارمطالعه وبررسی داستان ها و دوره های داستان نویسی در تهران ، به همراه  مقایسه و بررسی ونتیجه گیری از آن مباحث می باشد.

 ودر این خصوص بنا را بر این گذاشتم که اوّل یک آشنائی از فنون و ارکان داستان نویسی خدمت شما عزیزان ارائه بدهم.

 لذادراین رابطه بهترین  اندیشه ها را  از دانشمندان ایرانی وخارجی و ترجمه های آثار آنها بیان می کنم. و سپس با آوردن مطالب و نتیجه گیری هاو تلا شهای دانشمندان اسلامی  نظیر سید قطب ، وآقای ژرفا راهی برای درک بهتر هنر قرآنی می گشایم.

ودرآخر با معیار و مقیاس قرار دادن بهترین قصّه قرآن یعنی قصّه « حضرت یوسف ( ع ) » و نقد و بررسی و مو شکافی آن جنبه هائی از ابعاد هنری داستانهای قرآن را بیان می دارم ،

تا ببینید که داستان های بشری مثل آن خانه های یکبار مصرفی هستند که بچه ها برای بازی می سازند. که ظاهراَ شبیه خانه هستند و پس از بازی هم آنها را خراب می کنند ،یعنی در حقیقت آنها خانه ای برای زندگی نیستند.

 امّا قصّه های قرآن به مانند خانه ای برای زندگی هستند ،آن هم برای زندگی جاودانی و حقیقی ، نه فقط زندگی دنیائی تنها  که در برابر آخرت سرابی بیش نیست .

  6-2-روش تحلیل اطلاعات:

بهترین روش تحلیل اطلاعات  در مورد علوم قرآنی همان روشی است که از آن به روش استنباطی تفسیر قرآن به قرآن نام می برند که این روش را علامة طباطبائی چنین تعریف کرده اند:

«تفسیر آیه با استمداد از تدبر و استنطاق معنی آیه از مجموع آیات مر بوطه و استفاده از روایت درصورت امکان واین همان روشی است که پیامبر اکرم(ص)و اهل بیت او در تعلیمات خود به آن اشاره کرده اند،چنانکه پیامبر اکرم(ص)فرموده اند:

«بدرستی که قرآن نازل نشده برای اینکه برخی از آن برخی دیگر را تکذیب کند،ولی نازل شده است که برخی از آن برخی دیگر را تصدیق نماید»(درالمنثورجلد 2ص8) »[1]

در تحلیل قصّه های قرآن  باید توجه داشت که آیات مربوط به قصّه های قرآن هماهنگ و در رابطةاصولی و حقیقی با آیات دیگر قرآن وموضوعات دیگر  هستند، وکلاً آیات قرآن همچون اعضای یک بدن با هم ارتباط حیاتی دارند ضمناً علاوه بر آن روش تحلیل اینجانب بر اساس مبانی عقلی وروش مقایسه ای با یاری  وجدانهای  پاک بشری وتوفیق الهی میباشد، همانطور که قرآن می فرماید:

«(الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا اْلأَلْبابِ‏) 

«به سخن گوش فرامى‏دهند و بهترین آن را پیروى مى‏کنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان -18/الزمر‏.»

روشن است که قرآن کتاب عظیم و پر محتوی و دارای بطون شگرف وعمیقی است .

امّااز طرف دیگر قرآن نور است و روشنگر ،لذا اگر با آن مأنوس شویم .از هدایتهای خاص آن بهره مند می شویم.و به طور معجزه آسا ئی اتسان را ، راه می برد .  یعنی خود قرآن یک دوست است ، یک مددکار همه جانبه است و همین نکته، قوت قلب من در این راه بود .

 لذا با مطالعه شروع کردم هر جا به قرآن ، یا اندیشه قرآنی می رسیدم احساس گشایش و انبساط روحی به من دست می داد و هر جا  که به مطالعه سخنهای بشری می پرداختم خودم را در بن بست و دلتنگی می یافتم .

 لذا ارزش دارد ،که روزی همه انسان ها به زیبائی وخاصَیت حیات بخشی آیات قرآن پی ببرند.

  7-فرضیّات تحقیق:

1- قصص قرآن از یک حدِّ هنری بسیار عالی وارزشمندی برخوردار است که نه تنها بر علوم هنری روز منطبق است ،بلکه حتی یک سر و گردن حتی از لحاظ کلاسیکی هم بر آنها برتری دارد .

2-از لحاظ محتوی و کاربرد در دنیای امروزی هم ،همه ی هنرهای دنیا به گَرد هنر قرآنی نمی رسند.

3-  قصص قرآن در لفظ و موسیقی و محتوی واقعاً معجزه هستند .و دارای جذابیت لازم برای تهیة فیلم های خوب و نمونه  می باشند.

4- تنها داستان های قرآن بشر را از گرداب تخیلات و نگرانی های بشریّت امروز  نجات می دهد.

  8 - سؤالات تحقیق :

 1-آیا داستان های قرآن با اسلوب داستان نویسی امروزی سازگاری دارد و به اصطلاح فنون داستان نویسی در آنها رعایت شده است یانه ؟

    2-آیا داستان های قرآن از لحاظ محتوی اشباع کننده وهدایتگر انسان امروزی هست واز زیبایی و جذابیت برای  خاستگاه مر دم امروز ی بر خوردار است یا نه ؟

   3- آیا می شود داستانهای قرآن را بهترین راه نجات بشر امروزی از گرداب تخیلات وخرافات دانست؟

4-آیا داستان های قرآن جاذبه وارزشمندی لازم را برای یک فیلم خوب دارند؟

9 -محدودیت تحقیق

9 -1- محدودیت منابع:

پیرامون ابعاد هنری داستانهای قرآن تحقیقات محدودی در کشورهای عربی انجام شده است مثلاً در مصر دانشمندانی از جمله سید قطب ،که درکتاب تصویر فنی ،نمایش هنری در قرآن ، به این مهم پرداخته اند.

 ودرایران هم خیلی کم در این مواردتحقیقات انجام شده است خصوصاً درخصوص خاص ابعاد هنری قصص قرآن که به تعداد انگشتان دست هم تحقیقات اساسی و کلی انجام نشده است .  به عنوان مثال :

نمونه های اندک و قابل تقدیری چون مبانی هنری قصه های قرآن از سید ابوالقاسم حسینی ارائه شده است .

  9-2-محدودیت زمانی:

متاسفانه مضرّات هنر داستان نویسی امروزی وداستانهای مدرن روز که بیشتر از تخیلات ریشه می گیرد و کلاً هنر را بصورت بزرگ نمایی یک احساس خاص به نمایش می گذارد،  بررسی نشده است.

و با توجه به حجم روز افزون محصولات به اصطلاح هنری و فرهنگی ونبودن  مجال نقد و تحقیق در مورد  با فته ها و یافته های هنری ،ارائه ی هنر ناب را  با مشکل مواجه کرده است.  

عمر و توان جسمی  من هم که سه نوبت در جبهه مجروح شده ام والآن حدود  دوازده ترکش در بدنم هست و همچنین درآخر بازنشستگی از شغل شریف معلمی  هستم اجازه نمی دهد بیشتر از این برای این موضوع  وقت بگذارم ،مضاف بر اینکه دراموزش وپرورش هم ما را به تحقیق عادت نداده اند !

 9-3-محدودیت شرایط و توان فردی:

انجام این کارنیاز به یک اراده  قوی و روحیه ظریف  وتوان علمی و جسمی بالایی دارد  و تحقیق در این موضوع ،گرفتاریهای خاص خود را دارد .واز عهدة یک نفر ساخته نیست

 به نظر این جانب لازم است هر چه زودتر از طرف مسئولین فرهنگی نظامِ اسلامی یک گروه کارشناس و هنرمند  برای این امر  مهم راکه نیاز کشور و کل مسلمانان جهان و حتّی آزاد اندیشان جهان می باشد ،جهت  تحقیقات مفصل و کاربردی به کار گیرند.که فردا خیلی دیر است .

                                                      یادآوری

 اینجانب برای اینکه شما عزیزان بهتر با ابعاد هنری قرآن در امر داستان نویسی آشنا شوید .برآن شدم که قبل از ورودبه اصل بحث بطور خلاصه علم داستان نو یسی جدید را که از منابع گوناگون کسب کرده ام ، بنگارم.

امیدوارم دوستان با دقت مطالب را دنبال کنند واز راهنمایی خود ما را محروم نفرمایند .



[1] . طباطبائی ،م، ح.، قرآن در اسلام،ص76.

داستان-هنر-قرآن(16)

 5-5 - جلو ه های  اثر هنر قرآنی بر ادبیات ما

ادبیات ما پر است از آثار ادبیات و هنر قرآنی و روائی ،کافی است شما نظری بیا فکنید بر کتاب های داستانی گذشته ی دور تا هم اکنون ، تا به وسعت تأ ثیر و ارشاد و حتی اثر غیر مستقیم ادبیات قرآنی در قلم و هنر نویسندگان ما پی ببرید ، مثلاً داستان خسرو و شیرین آقای نظامی را نگاه کنید ببینید حقایق قرآنی چگونه در این داستان شاهانه نفوذ کرده و شاهکار آفریده است ؟

و بنگرید لیلی و مجنون ایشان را تا باوجهی از آیه:  ( -وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّه )

 «وکسانى که ایمان آورده‏اند، به خدا محبت بیشترى دارند-165/بقره» آشناگردید.

و یا نوشته های پر از حکمت فردوسی در شاهنامه ( در قرن4 هجری )که حقایقی از قرآن را به زبان عجمی آورده است.  ویا نوشته هاواشعار مولوی  که بالغ بر سیصد قصّه را در خود جای داده است  راببینید تا درک کنیدکه روحِ قلم مولوی از قرآن ریشه گرفته است که نوشته های  او را عزیز وماندگار  کرده است  .

و حتی در اشعار حافظ  که همپای قرآن آن را در طاقچه اطاق می گذارند  هنر قرآنی حضور تام دارد.

و این موج قدسیّت وهنر قرآن است که شعله ی نورانی  اشعار حافظ را به جلوه گری واداشته است.

و اشعار و حکایات عطار و سنائی و رودکی و صائب را که اگر حتی فقط چند بیت از آن اشعار را بخوانید  متوجه خواهید شد که مثلاً عطار در قصّه ها و سعدی در اشعار و همه و همه بر سر خوان پرنعمت هنرمعجزه آسای قرآن بوده و روزی قلم خود را از این مائده آسمانی داشته اند و همچنان دارند .

 امّامتأسفانه در قرون اخیر  با اوج گرفتن هنر تکتیکی مغرب زمین و دلباختگی سیاسیون و بالتبع اهل ادب مشرق زمین  به آن راه و رسم، ما شاهد سبک خاصی از داستان نویسی بوسیله افرادی چون طالبوف تبریزی و محمدعلی جمال زاده و طنزهای دهخدا و جلال آل احمد و سیمین   دانشور  و نوشته های چپی ها مثل صمد بیرنگی و علی اشرف درویشیان و خلاصه افرادی مثل احمد  محمود بودیم .

که شاید بشود گفت کار این قبیل از نویسندگان در انتقال بعضی از تجربه های زندگی ویا گسترش علم داستان نویسی ویا دفا ع ازبعضی مردم ضعیف کمی خوب بوده است.امّا کار مهم و در خور آنها چیز دیگر بوده است

وباز باوجود همه ی این احوال اگر ما با نظری عاری از تعصب جاهلانه در همین داستانهای غربزدگان وغیرِ آن بنگریم،می توانیم  نفوذ حیرت انگیز هنر قرآنی را در نشته های حتی غربزده ی آنها ببینیم.

 تا اینکه خوشبختانه ما به معجزه ی قرن ) انقلاب اسلامی( می رسیم که هشداری بود به اهل التقاط ،  [که: اَینَ تذهبون ، به کجا می روید ؟ ! ]و رونقی بود به نوشته های صادقانه کسانی چون شهید مطهری ،و داستان نویسانی چون محمّد رضا سرشار، واز این قبیل که سرمایه شان صداقتشان  است

 .تا این که ادبیات جبهه بر اثر نعمت والای دفاع مقدس در جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران  شروع می شود که نقطه ی عطفی است در ادبیات ایران و حتی جهان.و تحولی بود جهت ایجاد یک ادبیات زنده وعزیزوبا شکوه.

لذا دشمن هم با تمام بیرحمی ، جبهه ی تهاجم فرهنگی را  (با هرزه ترین نوشته ها و با نا مردمانه ترین ابزار ها مثل : پخش مواد مخدر و الکل در بین جوانان [1]و با جفا کارترین شگردها ،مثل جاسوسی وجیره خواری وبااستخدام بازی ابتذالِ سکس با همکاری شبکه های متنوع  ماهوارهای فساد وپخش دروغ وشایعه برای حذف اصالت فرهنگی ما واصالت مردم نجیب جهان )گشوده است !

 و اینجا است که به گفته حضرت علی (ع ) که می فرماید:

«در سختی ها از قرآن یاری طلبیدکه قرآن درمان بزرگ ترین بیماریها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است.»[2]

لذا ما باید به قرآن پناه برده واز ابعاد هنری آن استمداد جوئیم. چرا که یکی از بهترین ابزارها ی دست ما برای مبارزه با این هجوم گسترده ومزورانه و همچنین برای هدایت نسل سرگشته ی امروز و رشددادن خود وسایر ملت ها ،همین استفاده و تمسک به ابعاد هنری داستان های قرآن می باشد .

باید بدانیم که امروز وظیفة ما سنگین است،همان طور که گذشتگان در این رابطه احساس وظیفه کرده، که مثلاً اگر نبود تلاش رسول خدا(ص)در جلوگیری از اغراض بظاهر مسلمان شده ها!

واگر نبود زحمات وتدبیر حساس وبموقع ائمه معصومین ) مثل اینکه حضرت علی (ع)با شلاق قُصاص رااز مسجد بیرون کرد (واگر نقشه های بنی امیه وبنی عبّاس با پس زمینه اهل کتاب  توسط اهلبیت خنثی نمی شد.ویا احمد حنبل در آن شرایط زمانی قُصاص رادروغگو ترین مردم نمی نامید.

ما امروز شاهد تحقیقاتی مانند ره آورد صاحب المیزان ویا سیّد قطب نبودیم.خوشبختانه امروزه مفسران بزرگ ما به جنبه های هنری  وارزشی داستان های قرآنی توجه بیشتری دارند.

باوجود اینکه  مجموئة مفسرین درقرون مختلف نتوانستند آنطورکه حق داستانهای قرآن است .به قرآن بپردازند.ا

امّا کلام خدا وقصّه های هنر مندانة آن راه خودش را در ادبیات( نه تنها مسلمین) بلکه در ادبیات جهان باز کرده است!

شما اگر در عمق محصولات فرهنگی غربی ها نگاه کنید البته آن قسمت هائی که می خواهند از طریق انسان دوستی به هدف برسند .خواهید دید  که مثلا":آن سگ سفیدِ نجات بخش به همراه آن گا لیور نجیب ،چیزی جز تبلور ِدادرسی انبیاء واولیاءالهی وآثار آنها در مشرق زمین نیست !

ویا( zoro)تنها یک نمای کوچکی از آن فریاد رس بشر وآن موعود همه ی انبیاء الهی می باشد که متأسفانه بر او لباس شیطانی غرب راپوشانده وکلاه شاپو بر سرش گذاشته اند!وبه وسیله ی آن جوانان  عدالت خواه مارا می فریبند.

 آنها بطور خیلی نا جوانمردانه ای خدا واراده ی خدا رااز ادبیات حذف کرده و به جای آن اراده وخواسته وآرزوهای بد و خوب ِانسان را می گذارند ،ومردم را به اومانیسم می کشانند.

البته آنها بالاخره مجبورشده ومی شوند تا روحیّه ی خداجوی انسان ها را بانیروها

ونمادهای تخیلی پر کنند،تا از حقایق دورشان کرده ومنابع ملی و فرهنگی  آنها را غارت کرده وبه هوس های خودشان برسند !

در نتیجه باید گفت، تأثیر ابعاد هنری قصّه های قرآن در ادبیات جهان نیازمند یک تحقیق جدّی توسط سینه های نورانی واراده های پولادین می باشد که حاصل آن رساله ی قطوری خواهد شد.که از توان اینجانب بیرون است



[1] -درمورد یکی از آشنیان ماکه درحالی که در زیر پتو خواب بوده این بظاهردوستانش به دفعات متوالی دود در زیر پتویش می دمند تا او را در خواب معتاد می کنند! زهی شرف!

[2] . دشتی محمد-نهج البلاغه-خطبه176-ص333-انتشارات مشهد-قم-1379.

داستان-هنر- قرآن(15)

5-4- در میان مفسّرین

آقای خرمشاهی  در مورد تاریخچه قصص قرآنی در آثار  مفسرین چنین آورده است :

 « کهن ترین منابع، کتاب قصص الا نبیاءاثر ابو اسحاق احمد ثعالبی ( م : 427 ق ) به نام عرائس المجالس فی قصص الا نبیاء است ، و بعد کتاب قصص الا نبیاء کسائی و کتاب قصص الا نبیاءنیشابوری ( به فارسی ) . و همچنین قصص مندرج در دل تفاسیر می باشد از  تفسیر طبری گرفته تا تفسیر سور آبادی و تفسیر ابو الفتوح رازی و میبدی، و از آثار دیگر قرآن پژوهان قصص قرآن قطب الدین راوندی است که اخیراً به همّت آقای غلامرضا عرفانیان یزدی تصحیح شده که در مقدمة آن نام 174 کتاب قصص قرآنی آمده است .

 و در زمان ما هم آقایان صدرالدین بلا غی ( قصص قرآنی ) را و شادروان محمّد خزائلی کتاب (اعلام قرآنی) را نوشته اند . و جدیداً کتاب دراسات فنیه فی قصص القرآن اثر محمود دبستانی که توسط بنیاد پژوهش های اسلامی در مشهد ترجمه شده است  به بازار آمده است .»[1]

آقای علی موسوی گرمارودی هم در این مورد چنین نظر می دهد :

«کتاب قصص قرآن ، تاریخ انبیاء از استاد محمد احمد جاد المولی ، با روایت عامه پرداخته شده است . ناسخ التواریخ هم با نثر قجری غیر متداول است که حاوی اطلاعات صحیح و  سقیم و قابل نقد می باشد .

 قصص الا نبیاء ابو اسحاق نیشابوری هم از قرن پنچم بوده و به زبان روز نیست ، که البته در این میان تاریخ انبیاء از شیخ عبد الحسین حضرت عبدالعظیمی کتاب مرجع فارسی خوبی است که در سال 1332 قمری نوشته شده است .» [2]

 در این جا بهتر است با نظریات مفسر بزرگ قرآن علا مة طباطبائی در مورد رابطه تفسیر با بیانات و روایات مداخله گر دیگران در تفسیر قرآن آشنا شده و جمع بندی کلی ایشان را که در مقدمة تفسیرخود آورده عیناً بیاوریم  :

« طبقه اوّل از مفسرین اسلام ، جمعی از صحابه بودند ،  (که البته مراد ما از صحابه غیر علی  (علیه السلام ) و ائمه اهل بیت علیهم السلامند ، برای این که در باره آن حضرت سخنی جداگانه داریم ، که به زودی از نظرخواننده می گذرد. ) مانند ابن عباس ، و عبدالله بن عمر ، و ابی ، و غیر ایشان ، که دامن همّت به کمر زده ، و دنبال این کار را گرفتند .

آن روز بحث از قرآن از چار چوبه جهات ادبی آیات ، و شأ ن نزول آنها ، و مختصری استدلا ل به آیات برای توضیح آیاتی دیگر ، و اندکی تفسیر به روایات وارده از رسول خدا ( صلی الله علیه و اله وسلم ) ، در باب قصص و معارف مبدأ و معاد ، و امثال آن تجاوز نمی کرد .

در مفسرین طبقه دوّم ، یعنی تابعین ، چون مجاهد ، و قتاده ، و ابن ابی لیلی ، و شعبی ، سدی ، و دیکران نیز که در دو قرن اوّل هجرت بودند ، جریان به همین منوال بود .  ایشان هم چیزی به آنچه مفسرین طبقه اوّل ، و صحابه ، در طریقه تفسیر سلوک کرد ه بودند ، نیفزودند ، تنها چیزی که به آن اضافه کردند ، این بود که بیشتر از گذشتگان در تفسیر خود ، روایت آورده اند ،

که متأ سفانه در بین آن روایات ، احادیثی بود که یهودیان جعل کرده ، و در بین قصص و معارف مربوط به آغاز خلقت ، و چگونگی ابتداء خلقت آسمانها ، و تکوین زمین ، و دریاها ، و بهشت شداد ، و خطاهای انبیاء و تحریف قرآن ، و چیزهائی دیگر از این قبیل ، دسیسه و داخل احادیث صحیح نمود ند  که در پاره ای از  روایات تفسیری و غیر تفسیری ، از آن قبیل روایات دیده می شود .

بعد از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) در عصر خلفاء ، فتوحات اسلامی شروع می شود ، و مسلمانان در بلاد فتح شده با فرقه هائی مختلف ، و امت هانی گوناگون ، و با علمای ادیان و مذاهب مختلف آشنا می شوند .

که این خلطه و آمیزش با دیگران سبب می شود بحث های کلامی در مسلمانان شایع شود .

از سوی دیگر در اواخر سلطنت امویان و اوائل عباسیان ، یعنی در اواخر قرن اوّل هجرت ،مباحث و علوم عقلی  یونان به زبان عربی ترجمه شده ، در بین علمای اسلام انتشار یافت ، و همه جا مباحث عقلی ورد زبانها و نقل مجالس علماء شد ،

و از سوی سوم مقارن با انتشار بحثهای فلسفی ، مطالب عرفانی و صوفی گری نیز در اسلام راه یافته ، جمعی از مردم به آن تمایل نمودند ، تا به جای برهان و استدلال فقهی ، حقایق و معارف دینی را از طریق مجاهده و ریاضت های نفسانی دریابند .

و از سوی چهارم ، جمعی از مردم سطحی به همان تعبد صرف که در صدر اسلام نسبت به دستورات رسول خدا ( ص ) داشتند باقی ماندند ،

و بدون این که کاری به عقل و فکر خود داشته باشند .

ودر فهم آیات قرآن به احادیث اکتفاء نموده ، ودر فهم معنای حدیث هم هیچ گونه مداخله ای ننموده ، به ظاهر آنها تعبد می کردند .

و اگر هم احیاناً بحثی از قرآن می کردند ، تنها از جهات ادبی آن بود و بس! ...»[3]

 البته باز از طرف مایة تأسف است که بعضی از کتابها مطالبشان را از تورات برداشت کرده ویا عین اشتبا هات تورات را نوشته اند !

که برخی از آن اشتباهات را صاحب المیزان آورده است . بعنوان نمونه :

«خدا به آدم دروغ گفت ،خدا نسبت به آدم حسد ورزید ، خدا هنگام وزش نسیم صبحگاهی در بهشت قدم می زد...»[4]

به همین جهت در طول قرن های متمادی قصص قرآن مورد اظهار نظرهای گوناگون قرار گرفته است.

ما هم در بحث آخر همین کتاب در قسمت نمونه ی قرآنی در بحث داستان  یوسف نظربعضی از  مفسرین را از زوایای گوناگون خواهیم آورد.

واضافه بر آن باید توجه داشت که در کتابها و فیلم هائی که اخیراً توسط غربیها منتشر و ساخته می شود ، داستانهای انبیاء با همان تحریفات تورات ، ارائه می گردد.

در این رابطه می توانید نقد فیلم یوسف،پادشاه رؤیاها را در آخر همین نوشته بخوانید.



[1] . خرمشاهی ، ب ، 137 مجله بینات، شماره / 4 ص...

[2] . موسوی گرمارودی ، ع .، داستان پیامبران، 1374، مقدمه.

[3] . طبا طبا ئی ،م،ح.،تفسیر المیزان ،(....)جلد1 ص184 تا188

[4] . همان.

داستان-هنر-قرآن(14)

5-3-در میان مسلمین

هر چه قرون هجری قدم به جلو می گذارند هم در ادبیات عرب و هم در ادبیات ایران شاهد شکوفایی ادبیات داستانی در قالب شعر و نثر هستیم که در آن داستان های قرآنی و عرفانی و حتی یونانی و داستان های کهن که بعضاً با دخالت داستان های تورات و انجیل بوجود می آیند .که هم به صورت خالص و هم ناخالص می باشند .

 خصوصاً در قرن هفتم که ما سرآمد داستان های عرفانی را از زبان سنائی و عطار و مولویی و حتی سعدی مشاهده می کنیم که برداشته های آنها از قرآن و داستانهای قرآنی را به زیبایی نشان می دهد .

امّا بحث مهم این است که چرا تا این اواخر کتابی که بطور مستقل و بنیادین و کالبد شناسی و طرح قصّه های قرآن بپردازد نوشته نشده است ؟

 و چرا فرصت دادیم تا نا آگاهانِ خودی و آگاهان غیر خودی آنچنان ادبیات ما را ژولیده کنند که حق از باطل و سره از ناسره مشخص نشود.

چرا از فنون قصّه های قرآن بهره نبرد یم و رفتیم سراغ غربی ها تا هم ماده و هم اسلوب فنی داستان را از آنها بگیریم . البته منظورم این نیست که در این زمینه کاری انجام نشده بلکه منظور این است که کار شایسته و بایسته ای که در شأ ن هنر قرآنی باشد انجام نشده است .

والبته باید قدر دانست و دست مریزاد گفت به دانشمندانی چون عبدالوهاب نجار در قصص الانبیا ء و شیخ محمد عدوی در دعوة الرسل و مصطفی صادق رافعی و جادالمولی و بیجاوی و طنطاوی  در قصص القرآن و دکتر خلف الله از شاگردان امین خولی که الفن القصص فی القرآن کریم را به رشته تحریر درآورد .)[1]     

و همچنین سید ابوالقاسم حسینی  مبانی هنری قصّه های قرآن را نوشته ، که در آن هم کتاب خطیب و هم کتاب خلف الله را به نقد کشیده است .  و کار ارزشمند سید قطب در کتاب التصویر الفنی فی القرآن. و اضافه بر این بحث های مناسب آقای حسینی فعال عراقی در مقدمه کتاب دو جلدی قصّه های قرآن در المیزان ،و متن خود کتاب که بازگو کننده نظرات و تشخیص عالمانه علامه طباطبائی در مورد داستانهای قرآنی می باشد .


[1] . گر چه کتاب دکتر خلف الله خطا دارد که جناب عبدالکریم خطیب آن را نقد کرده است ( البته با غبار تعصب )