5-3-در میان مسلمین
هر چه قرون هجری قدم به جلو می گذارند هم در ادبیات عرب و هم در ادبیات ایران شاهد شکوفایی ادبیات داستانی در قالب شعر و نثر هستیم که در آن داستان های قرآنی و عرفانی و حتی یونانی و داستان های کهن که بعضاً با دخالت داستان های تورات و انجیل بوجود می آیند .که هم به صورت خالص و هم ناخالص می باشند .
خصوصاً در قرن هفتم که ما سرآمد داستان های عرفانی را از زبان سنائی و عطار و مولویی و حتی سعدی مشاهده می کنیم که برداشته های آنها از قرآن و داستانهای قرآنی را به زیبایی نشان می دهد .
امّا بحث مهم این است که چرا تا این اواخر کتابی که بطور مستقل و بنیادین و کالبد شناسی و طرح قصّه های قرآن بپردازد نوشته نشده است ؟
و چرا فرصت دادیم تا نا آگاهانِ خودی و آگاهان غیر خودی آنچنان ادبیات ما را ژولیده کنند که حق از باطل و سره از ناسره مشخص نشود.
چرا از فنون قصّه های قرآن بهره نبرد یم و رفتیم سراغ غربی ها تا هم ماده و هم اسلوب فنی داستان را از آنها بگیریم . البته منظورم این نیست که در این زمینه کاری انجام نشده بلکه منظور این است که کار شایسته و بایسته ای که در شأ ن هنر قرآنی باشد انجام نشده است .
( والبته باید قدر دانست و دست مریزاد گفت به دانشمندانی چون عبدالوهاب نجار در قصص الانبیا ء و شیخ محمد عدوی در دعوة الرسل … و مصطفی صادق رافعی و جادالمولی و بیجاوی و طنطاوی در قصص القرآن و دکتر خلف الله از شاگردان امین خولی که الفن القصص فی القرآن کریم را به رشته تحریر درآورد .)[1]
و همچنین سید ابوالقاسم حسینی مبانی هنری قصّه های قرآن را نوشته ، که در آن
هم کتاب خطیب و هم کتاب خلف الله را به نقد کشیده است . و کار ارزشمند سید قطب در کتاب التصویر الفنی فی
القرآن. و اضافه بر این بحث های مناسب آقای حسینی فعال عراقی در مقدمه کتاب دو جلدی
قصّه های قرآن در المیزان ،و متن خود کتاب که بازگو کننده نظرات و تشخیص عالمانه
علامه طباطبائی در مورد داستانهای قرآنی می باشد .
[1] . گر چه کتاب دکتر خلف الله خطا دارد که جناب عبدالکریم خطیب آن را نقد کرده است ( البته با غبار تعصب )