دیدگاه های تاریک مادی ها در داستان نویسی
2-2-1-دیدگاه تاریک:
این دیدگاه کسانی است که متأسفانه از نور حقیقی وجود واز پرتو خورشید عالم تابِ معنی در دشت های بی کرانه ی سبز روح واز وزش نسیم فیض الهی بی بهره هستند. وباران رحمت الهی از چتر،کبر وحسادت وحرص وشهوات ِ آنها عبور نکرده در ظلمت وتاریکی به زندگی سراپا غافلانه ی خویش ادامه می دهند! وجز محرومیّت نمی کارند ونمی نویسند وجز غفلت درو نمی کنند.
چه هنرمندانه قر آن وضعیّت آنها رادر آیات زیر بیان می کند:
«(یَعْلَمُونَ ظاهِرًا مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ)7/رم.
از زندگى دنیا، ظاهرى را مىشناسند، و حال آنکه از آخرت غافلند.
( إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ)7/یونس
( کسانى که امید به دیدار ما ندارند، و به زندگى دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافتهاند، و کسانى که از آیات ما غافلند).
(أُولئِکَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ)8/یونس
( آنان به [کیفر ]آنچه به دست مىآوردند، جایگاهشان آتش است.)
(زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ اللّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ)212/بقره
( زندگى دنیا در چشم کافران آراسته شده است، و مؤمنان را ریشخند مىکنند .و [حال آنکه]کسانى که تقواپیشه بودهاند، در روز رستاخیز، از آنان برترند و خدا به هر که بخواهد، بىشمار روزى مىدهد
وقتی که ما فقط زندگی ِهمین چند روز دنیا را هدف قرار دهیم ،وفقط به خور و خواب وشهواتِ حسی بسنده کنیم ! دیگر زندگی ما بعنوان یک انسان با زندگی موریانه چه تفاوتی خواهد داشت؟!
اگر از آنها سوءال شود چرا کار می کنی؟خواهند گفت:(برای خوردن وپوشیدن و.!) چرا می خوری؟(برای زنده ماندن) ! چرا زنده بمانی ؟(برای کار کردن) ! چرا کار می کنی؟ دوباره تکرار همان جواب ها !
حاصل این گفت و شنود ، نموداری است که در صفحه بعد ملاحظه می فرمایید.یعنی زندگی آنها از یک نقطه شروع می شود و سرانجام به همان نقطه ای می رسد که از آنجا شروع شده بود .
یعنی یک دایره ی توخالی ! یک صفر و دیگر هیچ...
می گویند:ما زندگی ومبارزه ی خودمان را نثا ر دیگران می کنیم !
باید گفت وقتی سرنو شت همه ی آدم ها،همین پوچی باشد ! آنوقت چی ؟
پوچی،برای پوچ ها ! صفری برای صفرها! از خاک به خاک ودیگر هیچ!
در این صورت باید به جای (انّا للّه وانّا الیهِ راجعون )،بگویند: ماازخاکیم و(مثل حیوانات) به خاک بر می گردیم!
لذا حاصل کار نویسندگانی چون جورج اورول درکتاب قلعه ی حیوانات به فرض آنکه یک جامعه ی عادلانه ای هم بوجود بیاورد،چه خواهد بود ؟!…
آیا نباید چشم ها را شست و قرآن را گشود تا دیدگاه ِما نورانی شود؟
ای نویسندگان عالم آیا زمان آن نرسیده تاسری به طرف آسمان حقیقت بالا کنید. وآسمان پر از ستاره را ببینید !
نه اینکه مثل آن تاریک دید، ستارگان آسمان را تفِ سر بالاببینید و وجود خود را یک اشتباه!
آیا خواند ن کتاب های چنین نویسنده گانی چه حاصلی دارد؟
البته من گمان ندارم که کسی در دنیا باشد که وجود خدا را انکار کند!
چون هر کس آسمان پر ستاره ای رابر بالای سرش ببیند وزمین گسترده ای را در زیر پا وبا توجه به آن ضمیر شگفتی که در درونش دارد، حتما" وجود خدای مهربان را احساس می کند.
به همین دلیل بحث های انبیا هیچ وقت برای اثبات وجود خدا نبوده، بلکه برای اثبات توحید وهمه کاره بودن خدا درعالم(توحید افعالی)و… بوده است.
گرچه در زمانة ما کافر شدن هم سیاسی شده،یعنی بواسطه برنامه ای ملی گرا و یا کافر دو آتشه می شوند و پس فردای آن روز بواسطه ی اعلام برنامة دیگری،خدا پرستِ دُمکرات و یا اسلام شناس !
و یا مثل مسیحیّت زمان ما که از جهالتشان یهودی ها برای آنها فیلم می سازند ! که آنها را به همان حال مسیحی بودن نگه دارند! تا نکند مسلمان شوند ،وبرای آنها مشکل درست کنند!
بهر صورت، غفلت از خدا در بینش ِفکری این نویسندگان یک نوع بد بینی نسبت به حقیتِ وجود و واقعیّتِ زندگی بوجود می آورد،که مثلاً از درک مسأله ی شرور و همچنین تبعیض های طبیعی ناتوانند،ونمی دانند که زیرهر پرده شرّیخیری نهفته است ، وبا هر سختی یک آسانی می باشد. که:
(إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا)6/ الشرح « آرى، با هردشوارى، آسانى است.»
آیا وقتی یک نویسنده ای جهان را بی هدف بداند،هدفداری خودش را چگونه توجیه کند؟!
بنا بر این یأس سرتا پای زندگی او را می گیردو به دم غنیمتی روی آورده ودلخوش به چند تا چچه و چند تا به به شده ویا به افسردگی می رسد ،و می نویسد :
«سیگاری روشن کرد، دود،ودیگر هیچ»[1]
وبرایش هم اهمیّت ندارد که با این نوشته ها جوان مردم معتاد ویا فاسد شود!
وآنها هم که ادعای تخصص و عالمی دارند ساز رفاه وشعار بهره وری را سر داده وگوش به زنگ اربابند، تا آنها هم برایشان بعد از ماتریالیسم ،اومانیسم را ولیبرالیسم را وفلان ایسم را ، هر روز نو به نو کنند تا بر رونق بازارشان بیفزایند . وهنر را هم خلاصه می کنند درپایین تنه وتختخواب ورخت نابِ همه جا نما و...!