روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

هنر-داستان-قرآن(48)

 3-7-4-نمایش:

  سیّد قطب در باره نمایش های زیبای قرآنی می فرماید:

« قرآن چشم اندازهایی را نمایش می دهد که شناخته شده هستند.وهمه جا وهمه وقت برای همه محسوس می باشند.

که پیوسته حواس انسان ها برای تماشای آنها سرمی کشد. اما هنر قرآن این است که به گونه ای آنها را نمایش می دهد،که گویا نمایشگاه جدیدی است مثل:

 (أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى اْلإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَت)/17     (وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ‏)/18 (وَ إِلَى الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ‏)/19       (وَ إِلَى اْلأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ‏)20/غاشیه

« آیا به شتر نمى‏نگرند که چگونه آفریده شده‏؟ و به آسمان که چگونه برافراشته شده‏؟   و به کوه‏ها که چگونه برپا داشته شده‏؟ و به زمین که چگونه  گسترده شده است‏؟  ببینید چگونه یک چشم انداز را درفضای باز وبا آن وسعت به نمایش می گذارد. [ شتر،آسمان،کوه وزمین] آن هم با معجزه آسانترین تعبیرها وبیان ها! وچه زیبا وهمچنین متناسب با همیشه ی روزگار!

بحق که این نمایش های  دیدنی که از تمامی منطقه ی ذهن قدم فراتر می نهد،واز تمامی منطقه ی حواس می گذرد،تا بطور مستقیم با کمینگاه عقیده ارتباط برقرار سازد،کجا وآن بحث های استدلالی کجا؟[ که عموماً هم تکیه برمهارت وتردستی دارد تا حقیقت!]

یا درمورد عبادت وتسبیح خدا ببینید چه هنرمندانه صحنه آرایی می کند ونمایش می دهد:

«(أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ‏)41/نور

« آیا ندانسته‏اى که هر که [و هر چه‏] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى‏گویند، و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشوده‏اند [تسبیح او مى‏گویند]؟ همه ستایش و نیایش خود را مى‏دانند، و خدا به آنچه مى‏کنند داناست »

تسبیح فطری،بال های گشوده،اوج آسمان آبی. آیا تصویری بهتر ازاین هست در مورد تسبیح؟!

در مورد مبانی عقلی وفکری هم قرآن منطق وجدانی وجدال تصویری ونمایشی خاص خود را دارد،که باعث می شود نفس وروان آدمی بدون واسطه با آن عالم مجهول رابطه دایر کند .

 واگر قرآن درراه وروش خود راه منطق ذهنی را درپیش گرفته بود هرگز به جایی وبه چیزی نمی رسید . زیرا که عقیده دائماً دریک افقی است که از همه ی   این آفاق برتر وروشن تر وبالاتر است.وانشای آن با بدیهیات آن را از جنجال برانگیزان دور می دارد.

و این هم عیب عقیده نیست که عمل ذهن درآن محدود می باشد.چرا که این ذهن یک نیروی کوچک وناتوان است،که پیوسته ومرتب به چیزهای روزانه وخودرو وزودگذر آویخته است. وهرگز به علت این حادثه های روزانه بوجود نمی آید که جنبه ی بدیهیات را بخود بگیرد.

بلی،بحق که این قرآن وجدان را لمس کرد، ودراین طریقه تصویر ونمایش را درپیش گرفت،که همه وهمه از بدیهیات است که درنتیجه،هم با سرمایه منطق وهم با طریق وروش به بالاترین هدف رسید،که آن اعجاز است وازاین رهگذر میان غرض دینی وغرض فنی وهنری را جمع کرده از نزدیکترین راه و  نزدیکترین روش .

حقا که نخستین وبهترین سمت نظر قرآنی عبارت است از:  پیروی کردن روش نمایش معانی ذهنی وحالات روانی وآشکار ساختن آنها دریک سیمای مخصوص وحرکت کردن برروش نمایش این چشم اندازهای طبیعی،حادثه ها،قصه ها،مثالها وبشارت ها وانزارها ونمونه های والای انسانیت،بگونه ای که گویا همه حاضرند وممتاز ومشخص،

البته با بکاربردن نیروهای خیال وخیال پردازیهای حسی، وهمان نیروهایی که همه ی آنها را با یک حرکت تخیلی مخصوص نمایان می سازد.

 واین چقدر متفاوت است با روشی که این حالات روانی را ردیک سیمای مجرد ذهنی وقصه ها را به صورت اخبار روایت شده واز چشمه اندازهابا یک رشته تعبیر لفظی خاص حکایت می کند! این روش تنها ذهن ودرک آدمی را مخاطب می سازد وبه سیمایی خشک ومجرد می رسد.

ولی آن روش قرآن حس ووجدان را مخاطب قرار می دهد،وبه نهاد نفس وروان از دریچه ها وروزنه های فراوان راه می یابد و از  رهگذر حواس بـا بکار بـردن نیروی خیال واز روز نه  ی حس از طریق حواس و از رهگذر وجدان اثر پذیر ، با صداها و نواها و نـورها (که البته ذهن هم دراین میان یکی از این دریچه هاست ، ونه تنها دریچه .)هم آهنگ می شود

 وایـن اشاره دارد بـه اینکه ، قـرآن در غرض های برهان اقامه کردن وبه جدال پرداختن هم مثل تمامی غرض های دیگر به همان راه وروش نمـایـش تشخیصی است، که بـوسیله بـکـاربستن خیال ومجسم ساختن حادثه ها و واقعه ها انجام می گیرد.

 لـذا وظیفـه هنر بـا برانگیختن انفعالات وجدانی وپخش واشاعه لذت های هنری بوسیله این انگیزش وبسیج کردن زندگی نهفته بـا ایـن انفعـالات و تغذیه دادن به خیال با این سیماها ، تا همه آنها با آسانی تحقق پذیرد، وبدرون نفس ووجدان راه یابد. انجام می پذیرد.

  بـرهمیـن اساس قـرآن بـا کمال وضوح بیـان می کند ، ایـن صفحـه ی نمـایش وبرانگیختن انفعالات وجدانی را که فرمود:

پس چه شده که آنان از این تذکر حکیمانه دائم در حال اعراضند؟ مانند همان گور خران وحشی که از شیر فرار کرده اند.

  « (فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضینَ‏)49   (کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ)50  (فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ)51/مدثر   

«چرا آنها از تـذکر روی گـردانند؟! گـویی گورخـرانی رمیده اند، که (از مقابل) شیری فرار کرده اند.»

  اهم وخلاصه ی ره آورد سید قطب به نظر اینجانب این بــود کـه معجزه ی قرآن در این است که توانستـه، بـا بکـار بستن خیـال ومجسم کـردن حـادثه هـا و واقعیت هـای صحنـه نمـایش تشخیص عمیقی فرا روی انسانها بگشاید، تا آنها خود حقیقت را با همه ی زیبائی وباطل را با همه ی زشتی مشاهده ووجدان کرده، وبا روح وجان ایمان بیاورند.

  والبته واضح است که ایـن نوع ایمان آوردن ، منـافی ارزش و عملکـرد عقـل و استـدلال های عقلی نیست، بلکه تأکید بر روش هنرمندانه وبهتر قرآن کریم است که بهترین استفاده را ازطبیعت وجلوه های معجزه گونه ی آن می برد ، که البته  اشعار حافظ خیلی خوب و هنرمندانه این جلوه گری ها را به تصویر کشیده است.» [1]

 البته باید دانست  درآن مایه های هنری در قصّه های قرآنی که سیّد قطب بیان کرده است ، هم باید در آینده به عمقی فراتر از آنچه ایشان بیان داشته است بـرسیم.  وآن همـان چیزی است که فراتر از هنر تجسیم ونمایش است، وآن روح همـاهنگی قصّه هـای قرآنی بـا گستره ی دامنـه ی هستی وطبیعت زنده وهوشمند خصوصاً فطرت وجوهره ی اصیل انسانی می باشد.



[1] . همان ، 57.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.