5-5 - جلو ه های اثر هنر قرآنی بر ادبیات ما
ادبیات ما پر است از آثار ادبیات و هنر قرآنی و روائی ،کافی است شما نظری بیا فکنید بر کتاب های داستانی گذشته ی دور تا هم اکنون ، تا به وسعت تأ ثیر و ارشاد و حتی اثر غیر مستقیم ادبیات قرآنی در قلم و هنر نویسندگان ما پی ببرید ، مثلاً داستان خسرو و شیرین آقای نظامی را نگاه کنید ببینید حقایق قرآنی چگونه در این داستان شاهانه نفوذ کرده و شاهکار آفریده است ؟
و بنگرید لیلی و مجنون ایشان را تا باوجهی از آیه: ( -وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّه )
«…وکسانى که ایمان آوردهاند، به خدا محبت بیشترى دارند-165/بقره» آشناگردید.
و یا نوشته های پر از حکمت فردوسی در شاهنامه ( در قرن4 هجری )که حقایقی از قرآن را به زبان عجمی آورده است. ویا نوشته هاواشعار مولوی که بالغ بر سیصد قصّه را در خود جای داده است راببینید تا درک کنیدکه روحِ قلم مولوی از قرآن ریشه گرفته است که نوشته های او را عزیز وماندگار کرده است .
و حتی در اشعار حافظ که همپای قرآن آن را در طاقچه اطاق می گذارند هنر قرآنی حضور تام دارد.
و این موج قدسیّت وهنر قرآن است که شعله ی نورانی اشعار حافظ را به جلوه گری واداشته است.
و اشعار و حکایات عطار و سنائی و رودکی و صائب را که اگر حتی فقط چند بیت از آن اشعار را بخوانید متوجه خواهید شد که مثلاً عطار در قصّه ها و سعدی در اشعار و همه و همه بر سر خوان پرنعمت هنرمعجزه آسای قرآن بوده و روزی قلم خود را از این مائده آسمانی داشته اند و همچنان دارند .
امّامتأسفانه در قرون اخیر با اوج گرفتن هنر تکتیکی مغرب زمین و دلباختگی سیاسیون و بالتبع اهل ادب مشرق زمین به آن راه و رسم، ما شاهد سبک خاصی از داستان نویسی بوسیله افرادی چون طالبوف تبریزی و محمدعلی جمال زاده و طنزهای دهخدا و جلال آل احمد و سیمین دانشور و نوشته های چپی ها مثل صمد بیرنگی و علی اشرف درویشیان و خلاصه افرادی مثل احمد محمود بودیم .
که شاید بشود گفت کار این قبیل از نویسندگان در انتقال بعضی از تجربه های زندگی ویا گسترش علم داستان نویسی ویا دفا ع ازبعضی مردم ضعیف کمی خوب بوده است.امّا کار مهم و در خور آنها چیز دیگر بوده است…
وباز باوجود همه ی این احوال اگر ما با نظری عاری از تعصب جاهلانه در همین داستانهای غربزدگان وغیرِ آن بنگریم،می توانیم نفوذ حیرت انگیز هنر قرآنی را در نشته های حتی غربزده ی آنها ببینیم.
تا اینکه خوشبختانه ما به معجزه ی قرن ) انقلاب اسلامی( می رسیم که هشداری بود به اهل التقاط ، [که: اَینَ تذهبون ، به کجا می روید ؟ ! ]و رونقی بود به نوشته های صادقانه کسانی چون شهید مطهری ،و داستان نویسانی چون محمّد رضا سرشار، واز این قبیل که سرمایه شان صداقتشان است
.تا این که ادبیات جبهه بر اثر نعمت والای دفاع مقدس در جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران شروع می شود که نقطه ی عطفی است در ادبیات ایران و حتی جهان.و تحولی بود جهت ایجاد یک ادبیات زنده وعزیزوبا شکوه.
لذا دشمن هم با تمام بیرحمی ، جبهه ی تهاجم فرهنگی را (با هرزه ترین نوشته ها و با نا مردمانه ترین ابزار ها مثل : پخش مواد مخدر و الکل در بین جوانان [1]و با جفا کارترین شگردها ،مثل جاسوسی وجیره خواری وبااستخدام بازی ابتذالِ سکس با همکاری شبکه های متنوع ماهوارهای فساد وپخش دروغ وشایعه برای حذف اصالت فرهنگی ما واصالت مردم نجیب جهان )گشوده است !
و اینجا است که به گفته حضرت علی (ع ) که می فرماید:
«در سختی ها از قرآن یاری طلبیدکه قرآن درمان بزرگ ترین بیماریها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است.»[2]
لذا ما باید به قرآن پناه برده واز ابعاد هنری آن استمداد جوئیم. چرا که یکی از بهترین ابزارها ی دست ما برای مبارزه با این هجوم گسترده ومزورانه و همچنین برای هدایت نسل سرگشته ی امروز و رشددادن خود وسایر ملت ها ،همین استفاده و تمسک به ابعاد هنری داستان های قرآن می باشد .
باید بدانیم که امروز وظیفة ما سنگین است،همان طور که گذشتگان در این رابطه احساس وظیفه کرده، که مثلاً اگر نبود تلاش رسول خدا(ص)در جلوگیری از اغراض بظاهر مسلمان شده ها!
واگر نبود زحمات وتدبیر حساس وبموقع ائمه معصومین ) مثل اینکه حضرت علی (ع)با شلاق قُصاص رااز مسجد بیرون کرد (واگر نقشه های بنی امیه وبنی عبّاس با پس زمینه اهل کتاب توسط اهلبیت خنثی نمی شد.ویا احمد حنبل در آن شرایط زمانی قُصاص رادروغگو ترین مردم نمی نامید.
ما امروز شاهد تحقیقاتی مانند ره آورد صاحب المیزان ویا سیّد قطب نبودیم.خوشبختانه امروزه مفسران بزرگ ما به جنبه های هنری وارزشی داستان های قرآنی توجه بیشتری دارند.
باوجود اینکه مجموئة مفسرین درقرون مختلف نتوانستند آنطورکه حق داستانهای قرآن است .به قرآن بپردازند.ا
امّا کلام خدا وقصّه های هنر مندانة آن راه خودش را در ادبیات( نه تنها مسلمین) بلکه در ادبیات جهان باز کرده است!
شما اگر در عمق محصولات فرهنگی غربی ها نگاه کنید البته آن قسمت هائی که می خواهند از طریق انسان دوستی به هدف برسند .خواهید دید که مثلا":آن سگ سفیدِ نجات بخش به همراه آن گا لیور نجیب ،چیزی جز تبلور ِدادرسی انبیاء واولیاءالهی وآثار آنها در مشرق زمین نیست !
ویا( zoro)تنها یک نمای کوچکی از آن فریاد رس بشر وآن موعود همه ی انبیاء الهی می باشد که متأسفانه بر او لباس شیطانی غرب راپوشانده وکلاه شاپو بر سرش گذاشته اند!وبه وسیله ی آن جوانان عدالت خواه مارا می فریبند.
آنها بطور خیلی نا جوانمردانه ای خدا واراده ی خدا رااز ادبیات حذف کرده و به جای آن اراده وخواسته وآرزوهای بد و خوب ِانسان را می گذارند ،ومردم را به اومانیسم می کشانند.
البته آنها بالاخره مجبورشده ومی شوند تا روحیّه ی خداجوی انسان ها را بانیروها
ونمادهای تخیلی پر کنند،تا از حقایق دورشان کرده ومنابع ملی و فرهنگی آنها را غارت کرده وبه هوس های خودشان برسند !
در نتیجه باید گفت، تأثیر ابعاد هنری قصّه های قرآن در ادبیات جهان نیازمند یک تحقیق جدّی توسط سینه های نورانی واراده های پولادین می باشد که حاصل آن رساله ی قطوری خواهد شد.که از توان اینجانب بیرون است…
[1] -درمورد یکی از آشنیان ماکه درحالی که در زیر پتو خواب بوده این بظاهردوستانش به دفعات متوالی دود در زیر پتویش می دمند تا او را در خواب معتاد می کنند! زهی شرف!
[2] . دشتی –محمد-نهج البلاغه-خطبه176-ص333-انتشارات مشهد-قم-1379.