5 - تاریخچه ی تحقیق
5-1-در جهان :
داستان پیدایش انسان اولیّه از یک میلیون تا پانصد هزار سال پیش یعنی عصر یخبندان، تخمین زده اند.دورة تاریخی انسان از سه هزار سال قبل از میلاد آغاز می شود.
گذاشتن اشیاء مورد لزوم در قبر اموات انسان های اولیّه مثل نئاندرتال وکرومانیون وکشیدن هیاکل زشت وخیالی بر دیواره های غار ها،1همگی بیانگر ادبیات و وجود قصه ها وبر داشت های انسان اولیّه اززندگی و مرگ و پدیده های اجتماعی و طبیعی می باشد.
حمید امین در مورد اندیشه ورزی و ابتکار و قوة وهم در بشر اولیّه چنین می فرماید:
«انسان اندیشه ورز،نزدیک پنجاه هزار سال پیش به وجود آمده و حدود چهل هزار سال پیش تشکیل خانواده داده است. به هر صورت انسان با ویژگی عقل و اراده و اختیار یا به قول باستان شناسان با ویژگی رشد مغزی و عصبی قادر به نو آوری و تحول آفرینی در زندگی اش بوده و هست.» [1]
یعنی این قوة وهم وتصور قوی اوست که در ذهن ،ابتدا سنگ تیزی را برای شکار تصور کرده و بعد شروع به تراشیدن سنگ می کند وحتی برای شکار هم اوّل تصوری از چگونگی شکار و کمین کردن در اندیشه و ذهن خودش ایجاد کرده و سپس آن طرح را عملی می کند. و داستان هم جز این نیست که طرحی ریخته می شود و سپس اعمالی انجام می شود.
در شکل ابتدایی اش صدور یک فعالیت رفتاری ساده خودش یک داستان و اجرای داستان و یک نمایش نامة خاص است. لذا با این بر داشت می شود گفت با غار نشینی،ادبیات و بالطبع و داستان پردازی هم به واسطة ارتباط بیشتر و هم نشینی بیشتر و دقت مناسب تر رشد بیشتری کرده است.
ظاهراًتوان اهلی کردن حیوانات و استفاده از شیر و گوشت آن موجب برداشتن زحمت شکار از دوش مردان وپدید آوردن فرصت مناسب تری برای شانه زدن به زلف اندیشه و هنر آنها شده است.
البته پیدایش زبان هم به واسطه نیاز به نامگذاری وسایل از طرف انسان اولیّه جهت بکار بردن و استفادة از آن وسایل ،عادی و طبیعی است.و باز از واضحات است،که شعور و آگاهی و شناخت انسان از محیط،تنها به صورت فردی و یا از طریق غریزه به اصطلاح بیولوژیک منتقل نمی شود. بلکه از طریق جامعه است که شعور و شناخت و آگاهی به نسل بعد و انسان های بعد منتقل می شود.یعنی انسان آگاهی خود را از جامعه گرفته و در موقع لزوم در اختیار جامعه قرار می دهد.
حمید امین در کتابش آورده است:
«ذهن ما بر روی برداشته های خود از طبیعت یا آنچه که از تجربیات دیگران به دست آورده کار کرده و با تجزیه و تحلیل آنها نتایج جدیدی به دست می آورد.امّا چنین کاری در حیوانات حتی میمون هایی مثل شمپانزه وجود ندارد.»[2]
چنانکه پاولف گوید:
«تمام توانایی میمون به تجزیه و تحلیل،وتداعی معانی محدود است و فکر کردن وشعور شمپانزه فقط در عمل است.»[3]
خانم دانشمندی به نام کوتز،که تحقیقات و آزمایش های او روی میمون ها ،
فوق العاده برای علم گرانبهاست در آزمایش هایی که روی شمپانزه کرده،چنین نتیجه گرفته است که:
«الف-شمپانزه مغز مقلد و منعکس کننده ای دارد.
ب- حرکات شمپانره آنقدر که تقلیدی است،ایتکاری نیست.
پ-شمپانزه به تجربه عملی کافی نیاز دارد. »[4]
در واقع از تحقیقات خانم کوتز می توان چنین نتیجه گرفت که از مراحل سه گانة شناخت،مر حلة دوم که کار ذهن باشد در حیوانات بسیار کم و اغلب وجود ندارد. این مرحله از شناخت در انسان بسیار رشد یافته تر است.
بنابر این نتیجه می گیریم که در حیوانات قوة ابتکار وجود ندارد وکلاً علائم ثانوی و مصنوعی،خاص انسان است و تجرید و تعمیم که عناصر سازندة تخیل هستند فقط در مورد انسان ها حقیقت دارند.
نکته : گرچه مراحل تفکر پیشرفته بدون وجود تکلم و نامگذاری اشیاء ممکن نیست وگر چه پیدایش ابزار در به وجود آمدن کلمات نقش داشته و آن را تسریع کرده اند.
امّا نمی شود ابزار را زیر بنای تکلم به طور مطلق دانست.در حقیقت زبان و ادبیات نظام دهندة مفاهیم و مرتب کنندة تصورات ما از محیط می باشد و روابط بین آنها را مشخص و روشن می سازند. (ادامه دارد...)
[1] . امین، ح.، مقدمه ای بر تاریخ،1365،ص35
[2] . امین،ح.،مقدمه ای بر تاریخ،1352 ،ص 54
[3] . همان .
[4] . همان .