روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

داستان- هنر -قرآن (25)

 2-نحوه ی روایت  داستان

۱-۲- از دیدگاه فنی

                                       مقدمه :

در مورد دیدگاه فنّی دو نوع بحث مطرح است،

الف: زاویه ی دید نویسنده در داستان ،دیدگاه چه کسی را بیان می کند؟ یعنی روای داستان را از دیدگاه اوّل شخص بیان می کند مثل : رفتم ، گفتم ، و یا این که از دیدگاه مثلاً سوم شخص مثل : رفت ، گفت .

ب: نویسنده از کدام موضع مکانی یا زمانی به جهان داستان می نگرد  بیرون از صحنه است یا این که نویسنده در صحنه حضور دارد و حوادث را بیان می کند و باز آیا همزمان با حوادث است یا این که حوادث قبلاً اتفاق افتاده است ؟

برای وحدت داشتن و یک پارچگی داستان،  باید داستان از دیدگاه یک شخص و از موضعِ مکانی و زمانی واحدی و حتی با یک بینش حقیقی نسبت به زندگی ، روایت شود.

 نکته مهمی که در بحث زاویه دید اهمیت دارد حضور نویسنده یا عدم حضور نویسنده یا تلفیقی از این دو   در داستان است.

یعنی شما همه چیز را از زبان نویسنده می بینید یا این که حرف ها را از زبان کسان دیگر می شنوید یعنی صحنه ها را و گفتگو ها را می بینید (نه بیان مستقیم نویسنده را )یا ترکیبی از این دو،ناصر ایرانی در کتابش از قول  پرسی لابک در کتاب فن داستان می نویسد  :

«تا روزی که رُمان نویس داستان خود را ماده ای تلقی نکرد که باید نشان داده شود .یا باید چنان عرضه شود که خود سخن بگوید هنر داستان آغاز نشد .» [1]

در نهایت باید گفت : صحیح ترین روش در چگونگی روایت کردن و نشان دادن، در داستان این است که از نهایت گفتن شروع شود و به نهایت نشان دادن برسد .  باید توجه کرد  به گرایشی که در زمان ما به وجود آمده که مشخصه ی رُمان  در عصر ماست و آن غایب شدن نویسنده از صحنه داستان است.  

یعنی روایت داستان را باید به یکی از شخصیت های داستان یا کس دیگر واگذار کرد. در بعضی از داستان ها حتی راوی هم حذف می شود و خواننده ی داستان تنها و بی واسطه با جهان داستان روبرو می شود .

به هر صورت برای درک انواع دیدگاه ها و طبقه بندی دیدگاه ها باید به پرسش های زیر توجه کرد .

1 چه کسی با خواننده سخن می گوید ؟ نویسنده ، یا یکی از شخصیت ها ی داستان و  یا ظاهراً هیچ کس .

2  از کدام زاویه به داستان می نگرد، و حوادث داستان را پی گیری می کند ؟ از بالا ، حاشیه ، مرکز ، جلو ، یا متغیر ؟

3 داستان را از کدام مجرا به خواننده انتقال می دهد ؟  از مجرای کلمات و احساسات نویسنده یا کلمات وا عمال شخصیت و یا دریافت ها و اندیشه ها و احساس های شخصیت ؟

4 نویسنده خواننده را در چه فاصله ی از داستان نگه می دارد ؟  نزدیک ، دور  یا متغیر ؟

لذا ( با توجه به مقدمه ا ی که گذشت ما در بحث دیدگاه فنی داستان انواع دیدگا ه های زیر را از نظر نوع روایت داستان داریم . )



[1] . ایرانی ،ن.، داستان ...،1364،ص126 .البته  به نظر نمی رسد که پرسی لابک با داستان های قرآن تماس نداشته است .با این احتمال آیا او این نشان دادن و خود سخن گفتن را به بهترین شکل هنری آن در داستان های قرآن درک نکرده ؟!

داستان- هنر -قرآن (24)

1-3-6- لحن :

 یک جمله را می شود با لحن های مختلف بیان کرد و نتایج مختلف هم گرفت . مثلاً جمله ی خبری :

 تو یک مردی . با جمله ی تعجبی : تو یک مردی !  خیلی تفاوت معنائی دارد .  در حالی که کلمات این دو جمله عین هم هستند ، فقط لحن آنها تفاوت دارد .  

لحن : یعنی شیوه ی بیان یک جمله یا حرف .لحن انواع مختلفی دارد ،مثلا":

لحن اغراق آمیز :  که کسی  بگوید : تو قاتلی ، و ادامه دهد چون عقیده به دوستی را در من کشتی .

لحن کم رنگ : که کسی بگوید : چرا رنگت سرخ شده ؟ جواب بشنود : هیچی !

   در نهایت نویسنده باید از این دو نوع لحن  افراط و تفریط ها  دوری کند .

1-3-7- مضمون:

مضمون : همان پیام و اندیشه اصلی و نور چراغ داستان است . که نویسنده با بهره گیری از همه ی عناصر داستان آن را بدون نوشتن به خواننده ی داستان بیان می کند .

مضمون است که موضوع داستان را الهام می کند و موضوع هم بیانگر طرح و سیمای شخصیت ها و نوعِ زبان و لحن می باشد. لذا اگر خواننده ، مضمون داستان را دریافت کند نویسنده به هدف رسیده است .

نکته :

در بحث فنون و ارکان داستان نویسی باید  دانست که نباید محتوی را فدای فن کرد،   یعنی نباید فن زده شویم  ، امّا باید فنون داستان نویسی را رعایت کنیم تا جذبِ وجودمان شوند و ما ناخود آگاه آنها را بکار گیریم .

در پایان این بخش از فصل اوّل، باید بگویم که کلیة مباحث این بحث را  که شامل  : موضوع ، فن روایت ، تلخیص ، توصیف ، صحنه ، طرح داستان ، شخصیت ، لحن، مضمون می باشد .در داستان های قرآن ،به بهترین نحو ممکن می توان دید.که در حقیقت معجزه بودن قرآن را اثبات می کند

که ما به زودی بحث آن را با الگو قرار دادن سورة یوسف خواهیم آورد و اثبات خواهیم کرد .

داستان -هنر - قرآن (23)

1-3-5-شخصیت:

 فرآیند خلق یک شخصیت داستانی دو مرحله دارد .

1 مشاهده یک شخصیت حقیقی و طراحی آزاد از سیمای ظاهری و باطنی او .

2 حذف اضافه ی ویژگیهای جسمی و روحی شخص حقیقی و انطباق آن با شخص مورد نیاز ِداستان و پیوند آن با اشخاص دیگر داستان .  

لذا در رُمان می شود به درون شخصیت ها نظر انداخت و زمزمه های درونی و شادی ها و غم ها و رؤیا های آنها را بررسی کرد .

در حالی که در دنیای واقعی تا درون افراد  از طریق رنگ پوست و یا شیوه ی نگاه و حرکات ظاهری  نمود پیدا نکند ، قابل درک نیستند .

بنا بر این شخصیت های رُمان با شخصیت های واقعی تمایز ذاتی دارند .

نکته :

 در قصّه هایی که ملاک آنها ارزش های عمومی است . می شود شخصیت ها را فراتر از زمان و مکان ارائه کرد . و گر نه در رُمان ها سعی می شود شخصیت ها به آدمهای معمولی شباهت داشته و دارای نام و فامیل و سال تولد و مکان تولد و زندگی مشخص باشد و تأ ثیر پذیر از زمان و مکان .

شخصیتهای داستان با هدایت طرح داستان شکل می گیرند و با بی طرفی محکم نویسنده و هم ذات پنداری شخصیت ها توسط او، تاآنجا که نویسنده خود را به جای شخصیت داستانی بگذارد تا عکس العمل ها و اعمال شخصیت داستانی طبیعی جلوه کند  به طور زنده و خوب شکل می گیرند .

(شما این بحث را ربط دهید به داستان های قرآن که  هم ازواقعیَت ریشه می گیرند وهم تمام جذابیَت های هنری را هم دارند.)!

داستان-هنر-قرآن(22)

1-3-4- طرح داستان:

آرایشی که نویسنده به رویدادهای داستان می دهد تا به شکل زنجیره ای از رویدادهای به هم پیوسته در کشاکش نیروهای مخالف و متعارض به اوج وسپس به نتیجه برسد.طرح گویند.

در طرح باید  روابط علّی ومعلولی رویدادها ، یعنی هر جزءِ داستان معلول جزءِ قبل از خود بوده ودخیل در جزءِ بعد از خود باشد،بطوری که این روابط محو در اندام داستان باشد. مورد توجه قرار گیرد.

طرح هم بر اساس جهان بینی نویسنده به رویدادهای واحد ، معانی متفاوتی می بخشد و نویسنده می تواند ، فارغ از گرفت و گیرهای استدلال ، با دل سخن بگوید ، و بر عواطف و احساسات اثری مطابق جهان بینی خود بگذارد .

 البته گر چه طرح در ابتدا از روح خلاق نویسنده شکل می گیرد ولی در فرآیند رشد خود یک رنگها و بطن هایی می یابد که به ندرت می توان آن را از قبل پیش بینی کرد .

ضمناً طرح بر اساس ایجاد دگرگونی در عمل یا در احساس یا در اندیشه شخصیتها انواع مختلفی دارد .[1]

لیکن باید دانست که طرح باید ، برانگیزاننده ی حسِّ کنجکاوی و علاقه ی خواننده ی داستان باشد ، تا بتواند خواننده را به تماشای جهانی پر از جاذبه های خیال انگیز و بصیرت بخش داستان ببرد.



[1] . ( طالبان بحث بیشتر ، ر ک  -به کتاب داستان تعاریف وابزار ،از  ناصر ایرانی )

داستان -هنر -قرآن(21)

-3-3- تلخیص ، توصیف ، صحنه :

 

تلخیص: از آن جا که نویسنده نمی تواند تمام اجزای رویدادهای داستان را روایت کند ، لذا به انتخاب بعضی از اجزا و حذف بعضی از اجزاء می پردازد و این همان تلخیص است .

 اثر تلخیص این است که هر هنرمندی تلاش می کند تا  بتواند با آوردن یک یا دوجزء     مختصر از یک رویداد ، کل ِآن رویداد را القاء کند.                                                             

  صحنه ،که همان بیانِ وقوع ِعمل است گر چه نمی تواند به طور خلاصه اطلاعات زیادی را القاء کند امّا باید گفت که صحنه : 

نمایشِ ادبی یک عملِ خاص در مکانی خاص است .

نویسنده می تواند با نمایش لحظه های حساس خواننده را در داستان وارد کند .تا او بی واسطه، با جهانِ داستان تماس بگیرد و خودش حوادث داستان را ببیند و بشنود . اینجاست که خواننده از داستان  لذت خواهد برد .واین همان اثر ِصحنه است،

( درست این همان کاری است که در داستان های قرآن به بهترین شکل ِممکن عملی شده است. )

 البته نویسنده ی داستان باید، لحظاتی از منظر دور  (تلخیص ) را با لحظاتی از منظر نزدیک   (صحنه  )در هم بیامیزد تا از محدودیت های تلخیص برهد که خواننده از جهان داستان دور نشود .

گاهی نویسنده یک تکه ازآخرِگفت و گوی طرف را نقل می کند ،ویا این که یک نکته و رازی را  در مورد شخصی در گفت و گو ایجاد می کند ،و بعد تلخیصی از زندگی آن شخص می آورد ،تا هم جالب باشد و هم حس کنجکاوی خواننده اشباع گردد .

توصیف:  
وقتی رُمان نویسی ، جهان ِگردنده ی داستان نویسی را متوقف می کند و به ما می گوید : چه می بینید ؟ این نوع ِروایت، همان توصیف است وضمناً با توصیف است که چشم انداز منطقه داستان ، شب وابر و سرما و . و یا هر یک از شخصیت ها  که غمگین است یا   بیان شده است.

 و می رساند که داستان زنده است و واقعیت دارد و می توانی ببینی و یا آن را بشنوی .

در توصیف باید درون و بیرون و حال و قال را با هم  بنگرد و با دقت نکاتِ وحدت بخشی برای داستان انتخاب کند .مثلاً باید توجه کرد که مثلاً  شب و مه و باران با افسردگی، و درخشش خورشید و دشت سبز، با شادی سازگاری دارد .

 وهمچنین  بهتر است توصیف شخصیت ها در داستان ،از طرف شخصیت دیگر درهمان داستان ، انجام شود .و در نهایت باید، داستان نویس بین محیط زیست داستانی و شخصیت های داستانی ارتباط واقعی برقرار سازد . و حقیقتاً آینة تمام نمای زندگی باشد .

 لذا  اگر چه رُمان جهانی است مصنوع با ساختار ی دقیقاً طراحی شده و اگر چه رُمان  بازسازی زندگی واقعی نیست. امّا آینه تمام نمای زندگی است ، که در آن درون و برون زندگیِ فرد و جامعه را یکجا منعکس می کند و به نمایش می گذارد .

در توصیف ، اشخاصِ داستان(با لحنِ صدا و چگونگی تاُلیف کردن ِکلام خود ) مکان فرهنکی و اجتماعی خود را در جامعه ، بروز داده و درون خود را آشکار می کنند.

نکته: در نهایت باید تکه تکه های تجربه و تخیلات نویسنده طوری در تلخیص و صحنه و توصیف به هم جوش بخورد ، که خواننده متوجه ترکیبی بودن آنها نشود . و بپذیرد که با شخصیت ها و رویدادهای واقعی

روبرو ست ! برای  این کار  با خلق   صحنه ای ،کنجکاوی افراد به یکی از شخصیتها برانگیخته شده  و بعد با وسیله شخصیتی دیگر یا از زبان راوی ،تلخیص مورد نظر در مورد آن شخص  انجام می گیرد.

 یا اوّل با تلخیص ، خواننده را به عمل خاصی حساس کرده و بعد با ایجاد صحنه،

آن عمل را نشان می دهد.  البته باید به اجزای داستان یک وحدت هماهنگ داده شود تا یک کل ِواحد ویکپارچه بوجود آید به نام داستان .

 لذا  اساس هنر داستان نویسی همین معنای واحد بخشیدن به رویدادهای گوناگونِ داستان است  که آن را از گونه های دیگر ادبیات جدا می کند .  یعنی از تجربیات محض که می تواند برای افراد معانی متفاوتی داشته باشد ،داستان باید یگانه همسازی بسازد، که برای خوانندگان داستان  فقط یک معنی داشته باشد ، وآن هم همان معنی مورد نظر نویسنده است .  

بنا بر این  نویسنده پس از انتخاب موضوع باید به موادِخام ِداستان در رابطه با موضوع وحدت بدهد تا بعد از وحدت دادن، همان معنای واحد القاء گردد  مثل : فانوس و نور فانوس .

برای این کار باید در بکارگیری عناصری چون انتخابِ نوع دیدگاه برای داستان  و روایت داستان و انتخاب ِشخصیت ها و لحن و مضمون دقت کند