روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

داستان -هنر -قرآن(20)

1-3-2- فن روایت:

 

روایت داستان تا چه اندازه متکی به گفتن است و تا چه حد متکی بر نشان دادن ، چه موقع شخصیت های داستان را وارد می کنیم ، گذشت زمان را چگونه نشان می دهیم ، محیط زیست را چگونه و تا چه حد نشان می دهیم، روایت کردن داستان را بر عهده چه کسی می گذاریم ، بر عهده خود ما ، دیگران ، یا ظاهراً هیچ کس؟

پاسخ این سؤالات را بطور شایسته و بجا دادن یک کار هنری است .  که به استعداد ، تجربه ، کار دانی ، و قریحه نویسندگی بستگی دارد .

 باید پاسخ ها ی ما به سؤالات فنِ روایت ،مناسب اوضاع و احوال داستان باشد . 

    نکته: در داستان شکل و محتوی هر دو اهمیت دارند .یعنی در بحث ِهنر ، زیبائی و حقیقت ، شکل و محتوی ، تکنیک و موضوع ،از هم جدائی ناپذیر بوده و با تلفیق کامل آن دو با هم ،شکل ِکار معنی می یابد و محتوی حفظ می شود.

1-3-3- تلخیص ، توصیف ، صحنه :

 

تلخیص: از آن جا که نویسنده نمی تواند تمام اجزای رویدادهای داستان را روایت کند ، لذا به انتخاب بعضی از اجزا و حذف بعضی از اجزاء می پردازد و این همان تلخیص است .

 اثر تلخیص این است که هر هنرمندی تلاش می کند تا  بتواند با آوردن یک یا دوجزء     مختصر از یک رویداد ، کل ِآن رویداد را القاء کند.                                                             

  صحنه ،که همان بیانِ وقوع ِعمل است گر چه نمی تواند به طور خلاصه اطلاعات زیادی را القاء کند امّا باید گفت که صحنه : 

نمایشِ ادبی یک عملِ خاص در مکانی خاص است .

نویسنده می تواند با نمایش لحظه های حساس خواننده را در داستان وارد کند .تا او بی واسطه، با جهانِ داستان تماس بگیرد و خودش حوادث داستان را ببیند و بشنود . اینجاست که خواننده از داستان  لذت خواهد برد .واین همان اثر ِصحنه است،

( درست این همان کاری است که در داستان های قرآن به بهترین شکل ِممکن عملی شده است. )

 البته نویسنده ی داستان باید، لحظاتی از منظر دور  (تلخیص ) را با لحظاتی از منظر نزدیک   (صحنه  )در هم بیامیزد تا از محدودیت های تلخیص برهد که خواننده از جهان داستان دور نشود .

گاهی نویسنده یک تکه ازآخرِگفت و گوی طرف را نقل می کند ،ویا این که یک نکته و رازی را  در مورد شخصی در گفت و گو ایجاد می کند ،و بعد تلخیصی از زندگی آن شخص می آورد ،تا هم جالب باشد و هم حس کنجکاوی خواننده اشباع گردد .

توصیف:  
وقتی رُمان نویسی ، جهان ِگردنده ی داستان نویسی را متوقف می کند و به ما می گوید : چه می بینید ؟ این نوع ِروایت، همان توصیف است وضمناً با توصیف است که چشم انداز منطقه داستان ، شب وابر و سرما و . و یا هر یک از شخصیت ها  که غمگین است یا   بیان شده است.

 و می رساند که داستان زنده است و واقعیت دارد و می توانی ببینی و یا آن را بشنوی .

در توصیف باید درون و بیرون و حال و قال را با هم  بنگرد و با دقت نکاتِ وحدت بخشی برای داستان انتخاب کند .مثلاً باید توجه کرد که مثلاً  شب و مه و باران با افسردگی، و درخشش خورشید و دشت سبز، با شادی سازگاری دارد .

 وهمچنین  بهتر است توصیف شخصیت ها در داستان ،از طرف شخصیت دیگر درهمان داستان ، انجام شود .و در نهایت باید، داستان نویس بین محیط زیست داستانی و شخصیت های داستانی ارتباط واقعی برقرار سازد . و حقیقتاً آینة تمام نمای زندگی باشد .

 لذا  اگر چه رُمان جهانی است مصنوع با ساختار ی دقیقاً طراحی شده و اگر چه رُمان  بازسازی زندگی واقعی نیست. امّا آینه تمام نمای زندگی است ، که در آن درون و برون زندگیِ فرد و جامعه را یکجا منعکس می کند و به نمایش می گذارد .

در توصیف ، اشخاصِ داستان(با لحنِ صدا و چگونگی تاُلیف کردن ِکلام خود ) مکان فرهنکی و اجتماعی خود را در جامعه ، بروز داده و درون خود را آشکار می کنند.

نکته: در نهایت باید تکه تکه های تجربه و تخیلات نویسنده طوری در تلخیص و صحنه و توصیف به هم جوش بخورد ، که خواننده متوجه ترکیبی بودن آنها نشود . و بپذیرد که با شخصیت ها و رویدادهای واقعی

روبرو ست ! برای  این کار  با خلق   صحنه ای ،کنجکاوی افراد به یکی از شخصیتها برانگیخته شده  و بعد با وسیله شخصیتی دیگر یا از زبان راوی ،تلخیص مورد نظر در مورد آن شخص  انجام می گیرد.

 یا اوّل با تلخیص ، خواننده را به عمل خاصی حساس کرده و بعد با ایجاد صحنه،

آن عمل را نشان می دهد.  البته باید به اجزای داستان یک وحدت هماهنگ داده شود تا یک کل ِواحد ویکپارچه بوجود آید به نام داستان .

 لذا  اساس هنر داستان نویسی همین معنای واحد بخشیدن به رویدادهای گوناگونِ داستان است  که آن را از گونه های دیگر ادبیات جدا می کند .  یعنی از تجربیات محض که می تواند برای افراد معانی متفاوتی داشته باشد ،داستان باید یگانه همسازی بسازد، که برای خوانندگان داستان  فقط یک معنی داشته باشد ، وآن هم همان معنی مورد نظر نویسنده است .  

بنا بر این  نویسنده پس از انتخاب موضوع باید به موادِخام ِداستان در رابطه با موضوع وحدت بدهد تا بعد از وحدت دادن، همان معنای واحد القاء گردد  مثل : فانوس و نور فانوس .

برای این کار باید در بکارگیری عناصری چون انتخابِ نوع دیدگاه برای داستان  و روایت داستان و انتخاب ِشخصیت ها و لحن و مضمون دقت کند

داستان -هنر -قرآن(19)

1-3-قالب و اجزای فنّی داستان

1-3-1- مو ضوع:

موضوع ، با تابیدن یک اندیشه (همان اندیشه مرکزی که به آن مضمون گفته می شود) به ذهن نویسنده، ابتداً موضوع شکل می گیرد . این اندیشه ممکن است، از دیدن کودکی رها شده در کوچه،و یا بوجود آید.

که باید روی کاغذ آورده شود و با چیدن تکه های تجربیات زندگی خود و دیگران در کنار هم ،رویدادها و بقیه داستان را شکل دهیم .

 وباید از انتخاب رویدادهای عجیب و غریب و شخصیتهای بی عیب یا پر عیب که هیچ واقعیتی را متجلی نمی کنند .وحاصل آنها فقط اشکهای احساساتی و یا نا امیدی است ،برای موضوع داستان خود داری شود.[1]

نکته :

 چون بشریت دارای یک قلب مشترک هست و شادیها و غمها و نگرانیها و پیروزیها و شکست های ما به همه ی  انسان ها مربوط می شود.لذاتجربیات ومسائل انسانها نیز به هم مربوط است.

که البته ما چون در زندگی کوتاه خود ،فرصت دیدن ابتدا تا انتهای زندگی اشخاص را اکثراً نداریم، لذا تکه های زندگی این و آن را به هم ربط داده، و از همین تجربیات پراکنده ،موضوع را انتخاب می کنیم .

1-3-2- فن روایت:

 

روایت داستان تا چه اندازه متکی به گفتن است و تا چه حد متکی بر نشان دادن ، چه موقع شخصیت های داستان را وارد می کنیم ، گذشت زمان را چگونه نشان می دهیم ، محیط زیست را چگونه و تا چه حد نشان می دهیم، روایت کردن داستان را بر عهده چه کسی می گذاریم ، بر عهده خود ما ، دیگران ، یا ظاهراً هیچ کس؟

پاسخ این سؤالات را بطور شایسته و بجا دادن یک کار هنری است .  که به استعداد ، تجربه ، کار دانی ، و قریحه نویسندگی بستگی دارد .

 باید پاسخ ها ی ما به سؤالات فنِ روایت ،مناسب اوضاع و احوال داستان باشد . 

    نکته: در داستان شکل و محتوی هر دو اهمیت دارند .یعنی در بحث ِهنر ، زیبائی و حقیقت ، شکل و محتوی ، تکنیک و موضوع ،از هم جدائی ناپذیر بوده و با تلفیق کامل آن دو با هم ،شکل ِکار معنی می یابد و محتوی حفظ می شود.



[1] . البته این گونه نظریات  تحت تاثیر بیانات نویسندگان و منابع غربی که به شخص بی عیب، ایمان ندارند و افراد را مجموعه ای از خوبیها و بدیها می دانند بوده و توجه ندارند که در فرهنگ ما شخص کاملاً بی عیب (به نام معصوم) وجود دارد.  و هدف داستان نویسی باید رساندن جامعه به سوی انسان کامل وبی عیب باشد.

داستان-هنر-قرآن(18)

                                          1- شیوه و قالب  بیان داستان

 

   1-1-انواع داستان

   1-1-1-:داستان کوتاه :

داستان کوتاه آن است که  به صورت فشرده و ایجاز و با استفاده از بیان کنائی و 

 القائی ارائه می شود تا نویسنده بتواند با گفتن یک جمله ، ده ها جمله را برساند .

     1 -1-2-: داستان بلند ( رُمان ) :

که طول آن نباید از پنچاه هزار کلمه کمتر باشد . در رُمان از زبان عام و 

 رایج در توصیف شخصیت ها و مناظر استفاده می شود .

 رُمان تقریباً سنت شکن است و بر نو مایگی و ابتکار تکیه دارد و تصویری 

 از زندگی آداب و رسوم واقعی را ارائه می دهد .

نتیجه:

رُمان و داستان در نهایت و آخر کار جائی رسید که قرآن در ابتدا آنجا حضور 

 داشت یعنی واقع نمائی جریانات .  

تازه اگربتوانند به این نظرشان در داستان نویسی  عمل کنند!

 

 1-2- ارکان داستان :

 1-2-1- مقدمه در داستان :

مقدمه ،جهت ایجاد آمادگی، برای ورود به فضای داستان است 

 واین مقدمه برای داستان دوازده صفحه ای حدود شش سطر باید باشد.
 در مقدمه ی داستان، شخصیتها معرفی شده و  زاویه دید نویسنده هم مشخص می شود
.  

 و در مقدمه باید برای خواننده ایجاد رغبت شود .  

وهمچنین نویسنده در مقدمه سبک و شیوة کار خود را مشخص می کند . 

 مقدمه باید هماهنگ با تنه داستان و نتیجه ی آن باشد .

 ضمناً مقدمه می تواند وصفی یا گفتگوئی بوده یا ترکیبی از هر دو باشد .

 1-2-2- تنه ی داستان  :

 

تنه ،طولانی ترین بخش داستان است و مجموعه تلاشهای قهرمان داستان ، 

برای رفع مشکل ایجاد شده در داستان  است، تا به نتیجه مطلوب برسد  

 باید توجه داشت که  نقطه ی آغازِ گره و کشمکش اصلی و همچنین آغاز بحران، 

درابتدای تنه داستان می آید و باید مراحل طی شده در طول داستان  

از یک نوع تعادل و هماهنگی بر خوردار باشد .

وضمناً می شود با طرح یک سؤال و یا انتظارِ حل یک مشکل درابتدای  

 داستان  در افراد رغبت ایجاد کرد.

1-2-3 - نتیجه در داستان:

 حل بحران بوجود آمده درداستان و گره گشائی از داستان را که در پایان داستان  

انجام می شود  نتیجه داستان گویند .

یعنی داستان هنگامی آغاز می شود که با اتفاقاتی که می افتد تعادل زندگی 

 به هم خورده و هنگامی تمام می شود که تعادل قبلی بدست آمده  یا تعادل جدیدی 

 حاصل گردد که این همان نتیجه داستان است .

ضمناً  باید طوری عمل کرد که خواننده خود به نتیجه برسد  

و از نتیجه گیری خود لذت ببرد نه اینکه نتیجة مورد نظر خود  

را مستقیماً  به خواننده تحمیل کنیم !

 و حتماً باید ، مقدمه و تنه و نتیجه داستان باهم هماهنگ باشند.

داستان -هنر -قرآن(17)

6  -روش تحقیق

6-۱-روش گردآوری اطلاعات:

روش تحقیق اینجانب بر اساس جمع آوری اطلاعات از طریق ،کتب ، مجلات ، نوار کاست ، نوار سی دی ، اینترنت ،  وپیامد های تدریس در سالهای متمادی همراه با تجربیات شخصی خودم در کارمطالعه وبررسی داستان ها و دوره های داستان نویسی در تهران ، به همراه  مقایسه و بررسی ونتیجه گیری از آن مباحث می باشد.

 ودر این خصوص بنا را بر این گذاشتم که اوّل یک آشنائی از فنون و ارکان داستان نویسی خدمت شما عزیزان ارائه بدهم.

 لذادراین رابطه بهترین  اندیشه ها را  از دانشمندان ایرانی وخارجی و ترجمه های آثار آنها بیان می کنم. و سپس با آوردن مطالب و نتیجه گیری هاو تلا شهای دانشمندان اسلامی  نظیر سید قطب ، وآقای ژرفا راهی برای درک بهتر هنر قرآنی می گشایم.

ودرآخر با معیار و مقیاس قرار دادن بهترین قصّه قرآن یعنی قصّه « حضرت یوسف ( ع ) » و نقد و بررسی و مو شکافی آن جنبه هائی از ابعاد هنری داستانهای قرآن را بیان می دارم ،

تا ببینید که داستان های بشری مثل آن خانه های یکبار مصرفی هستند که بچه ها برای بازی می سازند. که ظاهراَ شبیه خانه هستند و پس از بازی هم آنها را خراب می کنند ،یعنی در حقیقت آنها خانه ای برای زندگی نیستند.

 امّا قصّه های قرآن به مانند خانه ای برای زندگی هستند ،آن هم برای زندگی جاودانی و حقیقی ، نه فقط زندگی دنیائی تنها  که در برابر آخرت سرابی بیش نیست .

  6-2-روش تحلیل اطلاعات:

بهترین روش تحلیل اطلاعات  در مورد علوم قرآنی همان روشی است که از آن به روش استنباطی تفسیر قرآن به قرآن نام می برند که این روش را علامة طباطبائی چنین تعریف کرده اند:

«تفسیر آیه با استمداد از تدبر و استنطاق معنی آیه از مجموع آیات مر بوطه و استفاده از روایت درصورت امکان واین همان روشی است که پیامبر اکرم(ص)و اهل بیت او در تعلیمات خود به آن اشاره کرده اند،چنانکه پیامبر اکرم(ص)فرموده اند:

«بدرستی که قرآن نازل نشده برای اینکه برخی از آن برخی دیگر را تکذیب کند،ولی نازل شده است که برخی از آن برخی دیگر را تصدیق نماید»(درالمنثورجلد 2ص8) »[1]

در تحلیل قصّه های قرآن  باید توجه داشت که آیات مربوط به قصّه های قرآن هماهنگ و در رابطةاصولی و حقیقی با آیات دیگر قرآن وموضوعات دیگر  هستند، وکلاً آیات قرآن همچون اعضای یک بدن با هم ارتباط حیاتی دارند ضمناً علاوه بر آن روش تحلیل اینجانب بر اساس مبانی عقلی وروش مقایسه ای با یاری  وجدانهای  پاک بشری وتوفیق الهی میباشد، همانطور که قرآن می فرماید:

«(الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا اْلأَلْبابِ‏) 

«به سخن گوش فرامى‏دهند و بهترین آن را پیروى مى‏کنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان -18/الزمر‏.»

روشن است که قرآن کتاب عظیم و پر محتوی و دارای بطون شگرف وعمیقی است .

امّااز طرف دیگر قرآن نور است و روشنگر ،لذا اگر با آن مأنوس شویم .از هدایتهای خاص آن بهره مند می شویم.و به طور معجزه آسا ئی اتسان را ، راه می برد .  یعنی خود قرآن یک دوست است ، یک مددکار همه جانبه است و همین نکته، قوت قلب من در این راه بود .

 لذا با مطالعه شروع کردم هر جا به قرآن ، یا اندیشه قرآنی می رسیدم احساس گشایش و انبساط روحی به من دست می داد و هر جا  که به مطالعه سخنهای بشری می پرداختم خودم را در بن بست و دلتنگی می یافتم .

 لذا ارزش دارد ،که روزی همه انسان ها به زیبائی وخاصَیت حیات بخشی آیات قرآن پی ببرند.

  7-فرضیّات تحقیق:

1- قصص قرآن از یک حدِّ هنری بسیار عالی وارزشمندی برخوردار است که نه تنها بر علوم هنری روز منطبق است ،بلکه حتی یک سر و گردن حتی از لحاظ کلاسیکی هم بر آنها برتری دارد .

2-از لحاظ محتوی و کاربرد در دنیای امروزی هم ،همه ی هنرهای دنیا به گَرد هنر قرآنی نمی رسند.

3-  قصص قرآن در لفظ و موسیقی و محتوی واقعاً معجزه هستند .و دارای جذابیت لازم برای تهیة فیلم های خوب و نمونه  می باشند.

4- تنها داستان های قرآن بشر را از گرداب تخیلات و نگرانی های بشریّت امروز  نجات می دهد.

  8 - سؤالات تحقیق :

 1-آیا داستان های قرآن با اسلوب داستان نویسی امروزی سازگاری دارد و به اصطلاح فنون داستان نویسی در آنها رعایت شده است یانه ؟

    2-آیا داستان های قرآن از لحاظ محتوی اشباع کننده وهدایتگر انسان امروزی هست واز زیبایی و جذابیت برای  خاستگاه مر دم امروز ی بر خوردار است یا نه ؟

   3- آیا می شود داستانهای قرآن را بهترین راه نجات بشر امروزی از گرداب تخیلات وخرافات دانست؟

4-آیا داستان های قرآن جاذبه وارزشمندی لازم را برای یک فیلم خوب دارند؟

9 -محدودیت تحقیق

9 -1- محدودیت منابع:

پیرامون ابعاد هنری داستانهای قرآن تحقیقات محدودی در کشورهای عربی انجام شده است مثلاً در مصر دانشمندانی از جمله سید قطب ،که درکتاب تصویر فنی ،نمایش هنری در قرآن ، به این مهم پرداخته اند.

 ودرایران هم خیلی کم در این مواردتحقیقات انجام شده است خصوصاً درخصوص خاص ابعاد هنری قصص قرآن که به تعداد انگشتان دست هم تحقیقات اساسی و کلی انجام نشده است .  به عنوان مثال :

نمونه های اندک و قابل تقدیری چون مبانی هنری قصه های قرآن از سید ابوالقاسم حسینی ارائه شده است .

  9-2-محدودیت زمانی:

متاسفانه مضرّات هنر داستان نویسی امروزی وداستانهای مدرن روز که بیشتر از تخیلات ریشه می گیرد و کلاً هنر را بصورت بزرگ نمایی یک احساس خاص به نمایش می گذارد،  بررسی نشده است.

و با توجه به حجم روز افزون محصولات به اصطلاح هنری و فرهنگی ونبودن  مجال نقد و تحقیق در مورد  با فته ها و یافته های هنری ،ارائه ی هنر ناب را  با مشکل مواجه کرده است.  

عمر و توان جسمی  من هم که سه نوبت در جبهه مجروح شده ام والآن حدود  دوازده ترکش در بدنم هست و همچنین درآخر بازنشستگی از شغل شریف معلمی  هستم اجازه نمی دهد بیشتر از این برای این موضوع  وقت بگذارم ،مضاف بر اینکه دراموزش وپرورش هم ما را به تحقیق عادت نداده اند !

 9-3-محدودیت شرایط و توان فردی:

انجام این کارنیاز به یک اراده  قوی و روحیه ظریف  وتوان علمی و جسمی بالایی دارد  و تحقیق در این موضوع ،گرفتاریهای خاص خود را دارد .واز عهدة یک نفر ساخته نیست

 به نظر این جانب لازم است هر چه زودتر از طرف مسئولین فرهنگی نظامِ اسلامی یک گروه کارشناس و هنرمند  برای این امر  مهم راکه نیاز کشور و کل مسلمانان جهان و حتّی آزاد اندیشان جهان می باشد ،جهت  تحقیقات مفصل و کاربردی به کار گیرند.که فردا خیلی دیر است .

                                                      یادآوری

 اینجانب برای اینکه شما عزیزان بهتر با ابعاد هنری قرآن در امر داستان نویسی آشنا شوید .برآن شدم که قبل از ورودبه اصل بحث بطور خلاصه علم داستان نو یسی جدید را که از منابع گوناگون کسب کرده ام ، بنگارم.

امیدوارم دوستان با دقت مطالب را دنبال کنند واز راهنمایی خود ما را محروم نفرمایند .



[1] . طباطبائی ،م، ح.، قرآن در اسلام،ص76.

داستان-هنر-قرآن(16)

 5-5 - جلو ه های  اثر هنر قرآنی بر ادبیات ما

ادبیات ما پر است از آثار ادبیات و هنر قرآنی و روائی ،کافی است شما نظری بیا فکنید بر کتاب های داستانی گذشته ی دور تا هم اکنون ، تا به وسعت تأ ثیر و ارشاد و حتی اثر غیر مستقیم ادبیات قرآنی در قلم و هنر نویسندگان ما پی ببرید ، مثلاً داستان خسرو و شیرین آقای نظامی را نگاه کنید ببینید حقایق قرآنی چگونه در این داستان شاهانه نفوذ کرده و شاهکار آفریده است ؟

و بنگرید لیلی و مجنون ایشان را تا باوجهی از آیه:  ( -وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّه )

 «وکسانى که ایمان آورده‏اند، به خدا محبت بیشترى دارند-165/بقره» آشناگردید.

و یا نوشته های پر از حکمت فردوسی در شاهنامه ( در قرن4 هجری )که حقایقی از قرآن را به زبان عجمی آورده است.  ویا نوشته هاواشعار مولوی  که بالغ بر سیصد قصّه را در خود جای داده است  راببینید تا درک کنیدکه روحِ قلم مولوی از قرآن ریشه گرفته است که نوشته های  او را عزیز وماندگار  کرده است  .

و حتی در اشعار حافظ  که همپای قرآن آن را در طاقچه اطاق می گذارند  هنر قرآنی حضور تام دارد.

و این موج قدسیّت وهنر قرآن است که شعله ی نورانی  اشعار حافظ را به جلوه گری واداشته است.

و اشعار و حکایات عطار و سنائی و رودکی و صائب را که اگر حتی فقط چند بیت از آن اشعار را بخوانید  متوجه خواهید شد که مثلاً عطار در قصّه ها و سعدی در اشعار و همه و همه بر سر خوان پرنعمت هنرمعجزه آسای قرآن بوده و روزی قلم خود را از این مائده آسمانی داشته اند و همچنان دارند .

 امّامتأسفانه در قرون اخیر  با اوج گرفتن هنر تکتیکی مغرب زمین و دلباختگی سیاسیون و بالتبع اهل ادب مشرق زمین  به آن راه و رسم، ما شاهد سبک خاصی از داستان نویسی بوسیله افرادی چون طالبوف تبریزی و محمدعلی جمال زاده و طنزهای دهخدا و جلال آل احمد و سیمین   دانشور  و نوشته های چپی ها مثل صمد بیرنگی و علی اشرف درویشیان و خلاصه افرادی مثل احمد  محمود بودیم .

که شاید بشود گفت کار این قبیل از نویسندگان در انتقال بعضی از تجربه های زندگی ویا گسترش علم داستان نویسی ویا دفا ع ازبعضی مردم ضعیف کمی خوب بوده است.امّا کار مهم و در خور آنها چیز دیگر بوده است

وباز باوجود همه ی این احوال اگر ما با نظری عاری از تعصب جاهلانه در همین داستانهای غربزدگان وغیرِ آن بنگریم،می توانیم  نفوذ حیرت انگیز هنر قرآنی را در نشته های حتی غربزده ی آنها ببینیم.

 تا اینکه خوشبختانه ما به معجزه ی قرن ) انقلاب اسلامی( می رسیم که هشداری بود به اهل التقاط ،  [که: اَینَ تذهبون ، به کجا می روید ؟ ! ]و رونقی بود به نوشته های صادقانه کسانی چون شهید مطهری ،و داستان نویسانی چون محمّد رضا سرشار، واز این قبیل که سرمایه شان صداقتشان  است

 .تا این که ادبیات جبهه بر اثر نعمت والای دفاع مقدس در جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران  شروع می شود که نقطه ی عطفی است در ادبیات ایران و حتی جهان.و تحولی بود جهت ایجاد یک ادبیات زنده وعزیزوبا شکوه.

لذا دشمن هم با تمام بیرحمی ، جبهه ی تهاجم فرهنگی را  (با هرزه ترین نوشته ها و با نا مردمانه ترین ابزار ها مثل : پخش مواد مخدر و الکل در بین جوانان [1]و با جفا کارترین شگردها ،مثل جاسوسی وجیره خواری وبااستخدام بازی ابتذالِ سکس با همکاری شبکه های متنوع  ماهوارهای فساد وپخش دروغ وشایعه برای حذف اصالت فرهنگی ما واصالت مردم نجیب جهان )گشوده است !

 و اینجا است که به گفته حضرت علی (ع ) که می فرماید:

«در سختی ها از قرآن یاری طلبیدکه قرآن درمان بزرگ ترین بیماریها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است.»[2]

لذا ما باید به قرآن پناه برده واز ابعاد هنری آن استمداد جوئیم. چرا که یکی از بهترین ابزارها ی دست ما برای مبارزه با این هجوم گسترده ومزورانه و همچنین برای هدایت نسل سرگشته ی امروز و رشددادن خود وسایر ملت ها ،همین استفاده و تمسک به ابعاد هنری داستان های قرآن می باشد .

باید بدانیم که امروز وظیفة ما سنگین است،همان طور که گذشتگان در این رابطه احساس وظیفه کرده، که مثلاً اگر نبود تلاش رسول خدا(ص)در جلوگیری از اغراض بظاهر مسلمان شده ها!

واگر نبود زحمات وتدبیر حساس وبموقع ائمه معصومین ) مثل اینکه حضرت علی (ع)با شلاق قُصاص رااز مسجد بیرون کرد (واگر نقشه های بنی امیه وبنی عبّاس با پس زمینه اهل کتاب  توسط اهلبیت خنثی نمی شد.ویا احمد حنبل در آن شرایط زمانی قُصاص رادروغگو ترین مردم نمی نامید.

ما امروز شاهد تحقیقاتی مانند ره آورد صاحب المیزان ویا سیّد قطب نبودیم.خوشبختانه امروزه مفسران بزرگ ما به جنبه های هنری  وارزشی داستان های قرآنی توجه بیشتری دارند.

باوجود اینکه  مجموئة مفسرین درقرون مختلف نتوانستند آنطورکه حق داستانهای قرآن است .به قرآن بپردازند.ا

امّا کلام خدا وقصّه های هنر مندانة آن راه خودش را در ادبیات( نه تنها مسلمین) بلکه در ادبیات جهان باز کرده است!

شما اگر در عمق محصولات فرهنگی غربی ها نگاه کنید البته آن قسمت هائی که می خواهند از طریق انسان دوستی به هدف برسند .خواهید دید  که مثلا":آن سگ سفیدِ نجات بخش به همراه آن گا لیور نجیب ،چیزی جز تبلور ِدادرسی انبیاء واولیاءالهی وآثار آنها در مشرق زمین نیست !

ویا( zoro)تنها یک نمای کوچکی از آن فریاد رس بشر وآن موعود همه ی انبیاء الهی می باشد که متأسفانه بر او لباس شیطانی غرب راپوشانده وکلاه شاپو بر سرش گذاشته اند!وبه وسیله ی آن جوانان  عدالت خواه مارا می فریبند.

 آنها بطور خیلی نا جوانمردانه ای خدا واراده ی خدا رااز ادبیات حذف کرده و به جای آن اراده وخواسته وآرزوهای بد و خوب ِانسان را می گذارند ،ومردم را به اومانیسم می کشانند.

البته آنها بالاخره مجبورشده ومی شوند تا روحیّه ی خداجوی انسان ها را بانیروها

ونمادهای تخیلی پر کنند،تا از حقایق دورشان کرده ومنابع ملی و فرهنگی  آنها را غارت کرده وبه هوس های خودشان برسند !

در نتیجه باید گفت، تأثیر ابعاد هنری قصّه های قرآن در ادبیات جهان نیازمند یک تحقیق جدّی توسط سینه های نورانی واراده های پولادین می باشد که حاصل آن رساله ی قطوری خواهد شد.که از توان اینجانب بیرون است



[1] -درمورد یکی از آشنیان ماکه درحالی که در زیر پتو خواب بوده این بظاهردوستانش به دفعات متوالی دود در زیر پتویش می دمند تا او را در خواب معتاد می کنند! زهی شرف!

[2] . دشتی محمد-نهج البلاغه-خطبه176-ص333-انتشارات مشهد-قم-1379.