روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

هنر - داستان- قرآن (26)

 2-1-1- دیدگاه دانای کل

به قول استاد حجوانی:

 «در دیدگاه دانای کل همان کس که خالق داستان و شخصیت های داستان است ، به روایت داستان می پردازد . لذا هم از درون انسان ها و هم از بیرون آنها اطلا عات کافی دارد .« [1]

و به قول ناصر ایرانی:

« دانای کل از همه ی گوشه های داستان و زندگی درونی و بیرونی ، در حال و قال ، و در گذشته و حال ِ افراد داستان باخبر بوده و بر همه چیز آگاه است « [2]

از آنجا که در این دیدگاه نمی شود اطلاعات را به آسانی مخفی کرد ، چون خواننده می گوید تو که دانای کل بودی و از ماجرا خبر داشتی چرا مرا قال گذاشتی ؟

وضمنا" از جهت ایجاد ِ تعلیق نویسنده نیازمند مخفی کردن اطلاعات است ، پس این  دو تا را با هم سازگار کردن مشکل است .

و با وجود این که دیدگاه دانای کل قابل انعطاف پذیرترین   شیوه ی نقل داستان است و نویسنده می تواند حتی بعد از مرگ شخصیت ها را هم به تصویر بکشد . امّا به هر صورت محدودیت هایی هم دارد، مثل :

        1- کاهشِ باور پذیری. [3]

       2 حضور مزاحم نویسنده ، که البته بستگی به نوع شخص دانای کل و میزان هنر او دارد .

        3 زیاده گوئی  که باز هم جای بحث دارد و باید با موضوع سنجیده شود.

         4 در قضاوت مستقیم افتادن .

 امّا با وجود همه ی این اوصاف در مواردی که فضای مادی و معنوی داستان وسعت دارد و شخصیت ها متعدد هستند و از نظر زمانی هم داستان گسترده است و نیاز به استدلال و استنتاج دارد، حضور نویسنده ی دانای کل اجتناب ناپذیر است.

تا بتواند هر جا که لازم بود تلخیص کند یا صحنه پردازی کند یا توصیف کند و یا به استدلال و استنتاج بپردازد .

و بی او یا جانشین او منحصراً با ابزار صحنه نمی توان از عهده ی موارد فوق برآمد . زیرا فقط اوست یا جانشین او ست که باید اوّل شخص باشد  که در این صورت به آن دیدگاه راوی اوّل شخص هم می گویند .

البته این دیدگاه به دیدگاه شاهد و قهرمان هم تقسیم می شود ،

اگر چه در این دیدگاه خواننده مستقیماً با جهان داستان ارتباط برقرار نمی کند ، امّا به اندیشه ها و دریافت ها و احساسات نویسنده راه پیدا می کند .

امَا دردیدگاه دانای کل محدود به یکی از اشخاص داستان ، نویسنده از دریچه خاص حواس پنچگانه ی یکی از شخصیت های داستان ، داستان را روایت می کند .

 بنا بر این  بر اساس هر چه چشم او ببیند و یا گوش او بشنود(  او یعنی همان سوم شخص که با الفاظی چون رفت ، گفت ، دید داستان را روایت می کند .)داستان روایت می شود.

 از آنجا که این فرد  به جای دانای کل نامحدود   باید در همه ی صحنه ها حاضر باشد و حضورش هم موجه باشد ، کمی مشکل است.

 امّا در این شیوه  (دانای کل محدود)باور پذیری افزایش می یابد و به واقعیت نزدیکتر است. و داستان هم چون از سوی یک نفر روایت می شود یک دست است .

 وباز از جهت دیگر ما دو نوع دانای کل داریم .

1 دانای کل مداخله گر : که هر جا تشخیص دهد در داستان به اظهار نظر و نتیجه گیری می پردازد .

2 دانای کل بی طرف : که نویسنده از بیان عقاید مستقیم خود و از گپ زدن با خواننده در مورد شخصیت های داستان خوداری می کند .



[1] . حجوانی، م.، پیک قصه نویسی شماره 9 ،1377.

[2] . ایرانی ،ن.، داستان...، صفحات 138 تا 146.

[3] . البته این کاهش باور پذیری در داستان های بشری مطرح است و حق هم همین است که هیچ بشری نمی تواند ادعا کند که دانای کل است حتی اولیاء الهی هم آن جاهائی را می دانند که خدا روشنشان کرده . امّا درآن جا که قصه گو خداست و با جلوه دانای کل ظاهر می شود نه تنها باور پذیری را کاهش نمی دهد بلکه باور افزا هم هست زیرا وقتی آن یار سیمین اندام رخ نمود همه جذبش شده و بازار بتان می شکند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.