روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

هنر -داستان - قرآن (33)

نمونة سوّم،دیدگاه دانشمندان :

در ادامه برای آشنایی بیشتر با این دیدگاه نورانی نظریات استاد محمد تقی جعفری را  (به عنوان نمونه ای از دانشمندان اسلامی  ) از کتابش  می آوریم، ایشان در مورد بینش مذهبی می نویسد:

«بینش مذهبی عبارت است از :شناخت وپذیرش واقعیات وعمل مطابق ِآن شناخت وپذیرش،با در نظر داشتن اینکه آن شناخت وپذیرش و عمل ،

جنبه تکلیفی در مسیر هدف اعلای حیات دارد .

هدف اعلای حیات عبارتست از: آرمان های زندگی گذران را با اصول    ( ِحیات معقول) اشباع نمودن ،وشخصیت انسانی را در تکاپو به سوی ابدیت (که به فعلیت رساننده همه ابعاد روحی در جاذبه پیشگاه الهی است) به ثمر رسانیدن.  هدف اعلای حیات زندگی انسان را با این خصوصیت مشخص می سازد :

تکاپویی است آگاهانه ،هر یک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری می شود ،اشتیاق و نیروی حرکت به مرحله بعدی را می افزاید وشخصیت انسانی رهبر این تکاپو است.

آن شخصیت که لطف ازلی سر چشمه آنست ،گردیدن در بی نهایت گذرگاهش ،ورود در جاذبه پیشگاه ربوبی کمال مطلوبش، اگر درست دقت شود،خواهیم دید که این بینش مذهبی همه نگرش ها ی علمی و نظری و فلسفی را که تکاپو در مسیر «حیات معقول تکاملی »هستند ،معنایی معقول می بخشد .و همه آنها را نوعی از عبادت می داند که در تعریف هدف اعلای حیات ،تکاپو برای ابدیت نامیده شده است همانطورکه از آیه ذیل  استفاده می شود:

«( مَا خَلَقْت الجِْنَّ وَ الانس إِلا لِیَعْبُدُونِ‏)56/ذاریات  «جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند. »

 به عبارت دیگر بینش مذهبی عامل ارتباط معقول میان نگرشهای علمی وبینشهای نظری وبینشهای فلسفی با جان ِهد فجوی آدمی است ،جز بینش مذهبی هیچ یک از نگرشها و بینشها توانایی بلند کردن انسان را از دامان دایه طبیعت ندارد.

به هر چه بنگریم جز این نیست که وسایل درک را از طبیعت گرفته وآن را مانند نور افکن به چهره های گوناگون طبیعت روشن نموده ایم در صورتی که دین با این تعریف کاملاًسازنده که ذیلاً می آوریم ،

آگاهی از جان را متن خود قرار می دهد .وجان که پل طبیعت وماورای  طبیعت است، همه نگرشها وبینشها را در راه هدف اعلای حیات استخدام می کند.

چیست دین ؟برخاستن از روی خاک

                                                       تا که آگه گردد از خود جان پاک»

وادامه می دهد،بینش های مذهبی  در هنر عبارتست از:

 «شناخت هنر و بهره برداری از نبوغ های ِهنر در هدف معقول وتکاملی حیات که رو به ابدیت و ورود در پیشگاه آفریننده نبوغ های هنری و واقعیت ها است.

آوازه ی جمالت از جان خود شنیدیم                     

                                چون باد وآب وآتش در عشق تو دویدیم

اندر جمال یوسف گر دستها بریدند                      

                                  دستی به جان ما بَر بنگرچه ها بریدیم»

نقل می کند که:  

«جوهر است انسان و چرخْ اوراعرَض                        

                                        جمله فرع وسایه اند و تو عرَض

ای غلامت عقل و تدبیرات وهوش

                                       چون چنینی خویش را ارزان مفروش

این اصالت انسان وانسان محوری در باره ی زیباییهای طبیعت وهنری را نمی توان با آن انسان شناسی های سطحی نگر (اومانیسم)که ما زیبا یی ها را از جهان عینی در ذهن منعکس می کنیم واز آنها لذت می بریم تفسیر و توجیه نمود.» [1]

ودر نهایت در برابر نظریه هنر برای هنر! و هنر آزاد ونظریه هنر محدود به آنچه مفید به جامعه است  استاد  علامه ی جعفری .نظریه سومی را ابراز داشته می فرماید:

« ما هنر انسانی  را برای انسان یعنی هنر برای انسان در حیات معقول را منطقی میدانیم لذا در حیات معقول باید هنر دارای ملاک و الگویی منطقی باشد.»[2]

و سر انجام ایشان در مقایسه هنرپیرووهنر پیشرو می فرماید :

«به وجود آوندگان آثار هنری پیرو چه آگاهانه و چه نا آگاهانه وظیفه ی خود را در آن می بینند؛که هر چه بیشتر مردم را وادار کنند که از اثر هنری آنها لذت ببرند ،وکاری به آن ندارند که بر آگاهیها وشایستگی ها و بایستگی های حیات مردم بیفزایند! 

در حالی که هنر پیشرو یا یک اثر هنری می تواند کلاس درس برای مردم جامعه عرضه کند،که در این کلاس معلم ومربی و کتاب و محتوی یک حقیقت است که عبارت است از:همان اثر هنری  .

هدف گیری لذت در اثر هنری که تجسیمی از فعالیتها و پدیده های لذت بخش مردم است ،بزرگترین عامل مزاحمِ درک مسئولیت ها و تعهد ها و تزکیه و پرورش روانی است ،که احتیاج به تحمل نا گواری ها وگذشت وچشیدن تلخی ها را دارد.

 واز مجموعه ملاحظات به این نتیجه می رسیم که اسلام یک مکتب انسانی است وحیات معقول را هدف ایده آل اعلای زندگی می داند .وانچه را که مطرح می کند «هنر برای انسان در حیات معقول است.

 تو درون چاه رفتستی زکاخ             چه گنه دارد جهان های فراخ

 مر رسن را نیست جرمی ای عنود       چون تو را سودای سر بالا نبود»[3]

در پایان بحث زیبایِ استاد علامه ی  جعفری که  کامل و رسا بود این شعر را اضافه کنم:

  گر روی پاک ومجرد چو مسیحا به فلک             از فروغ تو به خورشید رسد صد پرتو

من به همین مقدار بحث در مورد دیدگاه نورانی بسنده می کنم و اعلام می دارم :     ای هنرمندان عالم، در منطق وعقل وعلم ثابت است که بزرگترین گنجینه هاوبهترین راه کارها  را درعلمِ هنر خصوصاً هنر داستان نویسی،در متون اسلامی ما موجود است .

 در قرآن و درروایاتِ امامانِ بزرگوار ودر آثار دانشمندانِ ما پر است از آنچه یک هنر را پویا و متحرک وهدف دار میکند .همان طور که نمونه های آن رامشاهده کردید..

البته واضح است که بدون دوری از گناه وحرام وبدون رعایت تقوای الهی وسیر در مراتب جذبه وشوق الهی ،درک وبکار بردن این گوهر ها مشکل است ،اگر نگوئیم که غیر ممکن است.

به امید آنروز که ما بتوانیم علیرغم خواست حقوق بگیران و  جاسوسان شرق وغرب این هنر انسان ساز وشادی بخش را احیا کنیم !



[1] . جعفری ،م، زیبایی وهنر از دیدگاه اسلام ،ص12به بعد.

[2] . همان.ص 21.

[3] . همان.ص26 به بعد.

هنر -داستان - قرآن (32)

نمونة دوّم دیدگاه نورانی علی ( ع ) :

بعد از مرور بر آیات الهی ، سخن قرآن ناطق و روح قرآن را از نهج البلاغه می آوریم :

«شما را از دنیا پرستی می ترسانم زیرا منزلگاهی است ، برای کوچ کردن  ، نه منزلی برای همیشه ماندن ، دنیا خود را با غرور زینت داده و با زینت و زیبائی می فریبد .

دنیا خانه ای است که نزد خداوند بی مقدار است ، زیرا حلال آن با حرام و خوبی آن با بدی ، زندگی در آن با مرگ و شیرینی آن با تلخی ها در آمیخته است .

خداوند آن را برای دوستانش انتخاب نکرد ، و در بخشیدن آن به دشمنانش دریغ نفرمود . خیر دنیا اندک ، و شر آن آماده ، و فراهم آمدنش پراکنده ، و ملک آن غارت شده ، و آبادانی آن رو به ویرانی نهاده است .

 خانه ای است که پایه های آن در حال فرو ریختن و عمر آن چون زاد و توشه پایان می پذیرد ، و چه لذّتی دارد زندگانی که چونان مدّت سفر به آخر می رسد !

 مردم ! آنچه را که خدا واجب کرده جزء خواست های خود بدانید و در پرداختن حقوق الهی از او یاری طلبید و پیش از آن که مرگ شما را بخواند گوش به دعوت او دهید .

همانا زاهدان اگر چه خندان باشند قلبشان می گرید ، و اگر چه شادمان باشند اندوه آنان شدید است ، و اگر چه برای نعمت های فراوان مورد غبطه ی دیگران قرار گیرند ، امّا با نفس خود در دشمنی بسیار قرار دارند  .  یاد مرگ از دلهای شما رفته ، و آرزوهای فریبنده جای آن را گرفته است . و دنیا پیش از آخرت شما را تصاحب کرده و متاع زود رس دنیا بیش ازمتاع  جاویدان آخرت در شما نفوذ کرده است ، ودنیا زدگی، قیامت را از یادتان برده است .

همانا شما برادران دینی یکدیگرید ؛ چیزی جزدرون پلید ، و نیت زشت ، شما را از هم جدا نساخته است . نه یکدیگر را یاری می دهید و نه خیر خواه یکدیگر هستید ، و نه چیزی به یکدیگر می بخشیدو نه به یکدیگر دوستی می کنید .

 شما را چه شده که با بدست آوردن متاعی اندک از دنیا شادمان می گردید ! و از متاع بسیار آخرت که از دست می دهید اندوهناک نمی شوید ،امّا با از دست دادن چیزی اندک از دنیا مضطرب شده که آثار پریشانی در چهره ها آشکار می گردد وبی تابی می کنید ،

گویا این دنیا محل زندگی جاودان شما بوده و سائل آن برای همیشه از آن شماست . چیزی شما را از عیب جوئی برادر دینی باز نمی دارد ، جزآن که می ترسید مانند آن عیب را در شما به رختان کشند .

در بی اعتنائی به آخرت و دوستی دنیا یکدل شدید و هر یک از شما دین را تنها بر سر زبان می آورید و از این کار خوشنودید همانند کارگری که کارش را به پایان رسانده و خوشنودی مولای خود را فراهم کرده است.»

وهمچنین درخطبه ی بعدی می فرماید:

 «ای بندگان خدا !شمارا به ثقوای الهی سفارش میکنم،که زاد وتوشه ی سفر قیامت است.تقوا توشه ای است که به منزل می رساند ،پناهگاهی است که ایمن می گرداند

آری همانا دنیا خانه ی نابود شدن  ،رنج بردن از دگرگونی ها ،وعبرت گرفتن است، واز نشانه ی نابودی ،آن که:  روزگار کمان خود را به زه کرده،تیرش به خطا نمی رود،وزخمش بهبودی ندارد ، زنده را با تیر مرگ هدف قرار می دهد ، و تندرست را با بیماری از پا  در می آورد،ونجات یافته را به هلاکت می رساند.دنیا خورنده ایست که سیری ندارد،ونوشنده ایست که سیراب نمی شود  ونشانه ی رنج دنیا آن که،آدمی جمع آوری می کند آنچه را که نمی خورد،ومی سازد بنایی راکه خود در آن مسکن نمی کند،پس به سوی پروردگار خود می رود  نه  مالی برداشته ونه خانه ای به همراه برده است.

ونشانه ی دگرگونی دنیا آن که ،کسی که دیروز مردم به او ترحم می کردند ،امروز حسرت او را می خورند وآن کس که حسرت او را می خوردند امروز به او ترحم می کنند.واین نیست مگر برای نعمت هایی که به سرعت دگرگون می شود،وبلاهایی که ناگهان نازل می شود.

ونشانه ی عبرت آمیز بودن دنیا آن که:آدمی پس ازتلاش وانتظار تا می رود به آرزوهایش برسد ناگهان مرگ او را فرا رسیده،امیدش را قطع می کند،که دیگر نه به آرزو رسیده ونه آن چه راآرزو داشته باقی می ماند.سبحان الله! شادی دنیا چه فریبنده وسیراب شدن ازآن چه تشنگی زاست،وسایه ی آن چه سوزان است !

چقدر زنده به مرده نزدیک است برای پیوستن به او وچه دور است مرده از زنده که از آنان جدا گشته !

چیزی بد تر از شر وبدی نیست جز کیفر وعذاب آن،وچیزی نیکوتر از خیر ونیکی وجود ندارد جز پاداش آن.

همه چیز دنیا شنیدن آن بزرگتر از دیدن آن است،و هر چیز از آخرت دیدن آن بزرگتر از شنیدن آن است.پس کفایت می کندشما را شنیدن از دیدن وخبر دادن از پنهانی های آخرت.

 آگاه باشید ، هر گاه از دنیای شما کاهش یابد وبه آخرت افزوده گردد بهتر از آن است که از پاداش آخرت شما کاسته وبر دنیای شما افزوده گردد . چه بسا کاهش یافته هایی که سود آور است، وافزایش داشته هایی که زیان آور بود،همانا به آنچه فرمان داده شدید گسترده تر از آن چیزی است که شما را از آن باز داشتند،

وآنچه بر شما حلال است ،بیش از چیزی است که بر شما حرام کرده اند، پس آنچه را اندک است برای آنچه که بسیار است ترک کنید ،وآنچه را بر شما تنگ گرفته اند به خاطر آنچه که شما را در گشایش قرار دادند انجام ندهید.

خداوند روزی شما را ضمانت کرده وشما را به کار وتلاش امر فرموده ،پس نباید روزی تضمین شده رابر آنچه که واجب شده مقدّم دارید،

با اینکه به خدا سوگند آنچنان نادانی وشک و یقین به هم آمیخته است که گویا روزی تضمین شده بر شما واجب است ،وآنچه را که واجب کرده اند ،بر داشتند.

 پس در اعمال نیکو شتاب کنید،و از فرا رسیدن مرگ نا گهانی بترسید زیرا آنچه از روزی که از دست رفته ،امید بازگشت آن وجود دارد ،اما عمر گذشته را نمی شود باز گرداند،آنچه را امروزه از بهره ی دنیا کم شده می توان فردا بدست آورد اما آنچه دیروز از عمر گذشته ،امید به باز گشت آن نیست ،به آینده امیدوار واز گذشته نا امید باشید (از خدا بترسید وجز بر مسلمانی نمیرید)آل عمران آیه/103»[1]

آیا کدامین دیدگاه و کدامین سخن را می شناسید که به این زیبایی حقیقت و واقعیّت دنیا را بیان کند؟وچنین زیبا دنیا را به طور فنی کالبد شکافی کرده وتمام زوایای آن را روشن کند.

آیا اگر هنرمندان ما چنین دید واقعی ونورانی نسبت به جهان و هستی پیدا کنند و از این دیدگاه جریانات اجتماعی را بررسی کرده ومهک بزنند چه تأثیری در هنر داستان نویسی آنها خواهد داشت و آیا نباید آنها نهج البلاغه را هم  مثل قرآن به سبک فنی و علمی و هنری بررسی کنند تا به این دیدگاه بسیار والا برسند ؟! 



[1] . دشتی ، م، ترجمه نهج البلاغه، 1379 ، خطبه ی شماره ی 113.

هنر- داستان- قرآن (31)

2-2-3 دیدگاه نورانی :

ما برای شرح این دیدگاه سه نمونه را ارائه می دهیم،تا توجه شود که ، در این دیدگاه نویسنده ازیک زاویة دید نورانی و هدف دار و زیبائی به هستی می نگرد . وهمچنین این دیدگاه، روح داستان را سرشار از امید و  محبت و شوق می گرداند .

نمونة اول دیدگاه  نورانی قرآنی:

از آنجا که در راس این بینش، قصه گوی مطلق یعنی خدای تبارک و تعالی قرار دارد و از آنجا که بحث اصلی ما بررسی ابعاد هنری قصص قرآن است . لذا جهت آشنایی با اساس این دیدگاهِ نورانی، در ابتداءآیاتی ازکتابِ خدا ( قرآن) را می آوریم:

«( مَا خَلَقْنَا السمَوَتِ وَ الأَرْض وَ مَا بَیْنهُمَا لَعِبِینَ‏)38/دخان

(مَا خَلَقْنَهُمَا إِلا بِالْحَقّ‏ِ وَ لَکِنَّ أَکثرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ‏)39/ دخان

 «آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است به بازى نیافریده‏ایم‏؛

 آنها را جز به حق نیافریده‏ایم‏، لیکن بیشترشان نمى‏دانند.»

( هُوَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الأَرْض فى سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشهُ عَلى الْمَاءِ لِیَبْلُوَکمْ أَیُّکُمْ أَحْسنُ عَمَلاً)7/هود

 « اوست کسى که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام‏یک نیکوکارترید»

(إِنَّا عَرَضنَا الأَمَانَةَ عَلى السمَوَتِ وَ الأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَینَ أَن یحْمِلْنهَا وَ أَشفَقْنَ مِنهَا وَ حَمَلَهَا الانسنُ  إِنَّهُ کانَ ظلُوماً جَهُولاً)72/احزاب

« ما امانت  ا لهى و بار تکلیف‏ را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم‏،  از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند، ولی انسان آن را برداشت‏؛ راستى او ستمگرى نادان  می باشد.»

( مَا خَلَقْت الجِْنَّ وَ الانس إِلا لِیَعْبُدُونِ‏)56/ذاریات

(  جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند. )

( ضرَب اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا امْرَأَت فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَت رَب ابْنِ لى عِندَک بَیْتاً فى الْجَنَّةِ وَ نجِّنى مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظلِمِینَ‏)11/تحریم

(  براى کسانى که ایمان آورده‏اند، خدا همسر فرعون را مثل آورده‏، آنگاه که گفت‏: پروردگارا، پیش خود در بهشت خانه‏اى برایم بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده‏، و مرا از دست مردم ستمگر برها ن.) 

(یَأَیَّتهَا النَّفْس الْمُطمَئنَّةُ)27   (ارْجِعِى إِلى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً)28

(فَادْخُلى فى عِبَدِى‏) 29     (وَ ادْخُلى جَنَّتى‏)30/فجر

«اى نفس مطمئنّه‏،  خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد، و در میان بندگان من درآى‏،  و در بهشت من داخل شو. »

 (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِىَ لهَُم مِّن قُرَّةِ أَعْینٍ جَزَاءَ بِمَاکانُوایَعْمَلُونَ‏)17/سجده

« هیچ کس نمى‏داند چه چیز از آنچه روشنى‏بخش دیدگان است به پاداش‏ آنچه انجام مى‏دادند براى آنان پنهان کرده‏ ایم »

(وَ السبِقُونَ السبِقُونَ‏)10/ (أُولَئک الْمُقَرَّبُونَ‏)11/ (فى جَنَّاتِ النَّعِیمِ‏)12/واقعه

« و سبقت‏گیرندگان مقدمند؛  آنانند همان مقربان در باغستانهای پر نعمت.

(وَ أَن لَّیْس لِلانسنِ إِلا مَا سعَى‏)39/نجم

« و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست‏.»

(الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضوا بِالحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ اطمَأَنُّوا بهَا وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ ءَایَتِنَا غَفِلُونَ‏)7/    (أُولَئک مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کانُوا یَکْسِبُونَ‏)8/یونس

« کسانى که امید به دیدار ما ندارند، و به زندگى دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافته‏اند، و کسانى که از آیات ما غافلند، آنان به [کیفر]آنچه به دست مى‏آوردند، جایگاهشان آتش است‏.»»

این آیات بیانگر این است که: خدا هستی رابا انگیزه خلق کرده است.وانگیزه ی  آن هم ایجاد زمینه برای شکوفایی ورشد استعدادهای انسان  یعنی(ابتلا)است.

 تا به بندگی خالصانه دست یابد. وبه کمال حقیقی خود رسیده تا سرانجام بهشت را بدست آورد.  همانطور که حضرت آسیه(ع) پس از حق جویی ومبارزه ای قهرمانانه و حساس به آن دست یافت.

وسرانجام می رساند که همه ی این کمالات ،با سعی وتلاش خودِ انسان بدست می آیدواتفاقی وکرشمه ای نیست . به قول سرور ما،شهید بهشتی:

«بهشت را به بها دهند ،به بهانه ندهند.»

و در نهایت هم بیان می کند ، کسانی که سرگرم ظاهر دنیا شده اند و دل به لذّتهای موقت آن خوش کرده اند و از هدف و سرانجام کار غافل مانده اند ، گرفتار حسرت و ندامت و عذاب جهنم خواهند شد .

لذا اگر دیدگاه معرفتی نویسنده داستان چنین شود، دیگر برای داستانش پیدا کردن امکانات لوکس و تجملات غیرضروری برای او  هدف نمی شود .

دیگر فکر خود بودن وغافل از دیگران ماندن، ارزش پیدا نمی کند، بلکه  جانبازی و بخشیدن آنچه حتی خود به آن نیازمند است  ارزش پیدا می کند.

یعنی کُلاً زمینه و مفهوم داستان یک سیر متعالی پیدا کرده، و با همه ی هستی هماهنگ شده و به شجره ا ی طیبه ،پیوند  خورده وحیات واقعی یافته و زنده می شود . وگر نه داستان، مثل یک شاخه ی جدا شده از درخت ، حاصلی غیر از پوسیدن و پوکیدن و وبال فکر و اندیشه بشر بودن  ندارد .                                                                   

هنر -داستان -قرآن (30)

-2-2- دیدگاه غربزدگان:

قرآن علت انحراف از حق را چنین بیان کرده است:

«(ثمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ‏)10/روم

 :آنگاه فرجام وعقبت کارکسانى که بدى کردند [بسى‏] بدتر بود، [چرا]که آیات خدا را تکذیب کرده و آنها را به ریشخند مى‏گرفتند.»

به همین جهت، تقوی برابر با همه ی ِ دین است ،زیرا هر چه ما از مسیر حق خارج شویم و به سویِ گناهان میل کنیم به همان میزان آیات الهی (حقایق) رادروغ می پنداشته و از درک آنها ناتوانیم و  این  همان نتیجه ی بدی ها وگناهان ماست.  امّا اگر کمی خوشبین هم باشیم، خواهیم گفت :علت انحراف این طایفه به بیان قرآن چنین است:

« (أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ‏) 85/بقره

:آیا شما به پاره‏اى از کتاب  ایمان مى‏آورید، و به پاره‏اى کفر مى‏ورزید؟ پس جزاى هر کس از شما که چنین کند، جز خوارى در زندگى دنیا چیزى نخواهد بود، و روز رستاخیز ایشان را به سخت‏ترین عذاب ها باز برند، و خداوند از آنچه مى‏کنید غافل نیست‏.»

چرا باید ادبیات صد ساله ما بنا بر آنچه حسن عابدینی در کتاب صد سال داستان نویسی در ایران آورده است ،گاهی غربزده و گاهی تاریخ زده وگاهی پوچ وگاهی لذت پناه و واپس گرا باشد ، که کاشف السِرّی!امروز بگوید:

 «امروز دیگر ما نمی توانیم به چهره ای که اجتماع وسنت برایمان ساخته  است بسنده کنیم، می توان از آن استفاده کرد، ولی نمی شود ،بسنده کرد! چون جواب سؤال هایمان را دیگر سنّت نمی تواند بدهد«!؟[1]

  برای روشن شدن ضمیر نا امید وتاریک هزاران غرب زده چند نمونه از نوشته های آنها را می آوریم.

نمونه اول:

  تحلیل کتاب قصه ی ماهی سیاه کوچلو از صمد بهرنگی :

         آقای صمد بهرنگی که ژست غیر مذهبی به خودش گرفته وخیلی ادعای رفاقت با مردم را دارد. ببینید در کتابش چگونه تماماً بد بینی وآشفتگی وتاریکی عالم هستی را مطرح می کند،

   به بند های زیر توجه کنید:

  «الف:  اولاًماهی او هم سیاه است وهم کوچلو ( نه جوان ونه قرمز)!

ب:   وهمسایه های ماهی سیاه کوچلوهم همگی نادان و آدمکش هستند!

مثلا‏‏ً :حتی کفچه ماهی ها هم تمسخر کن و احمق ،وقورباغه ها هم تهمت زن وحمله کننده !وخرچنگ هم شکارچی و فریبکار، بزها وگوسفند هاصاحب پوزه !ومارمولک ِ ا هل ِلذت امّا هدایتگر وتقسیم کننده اسلحه!؟سقاهک هم صاحب زندان زیر گلوئی وقتلگاه شکمی[2]

ج:  زیر برکه هم پر از لجن و کِرم !آهوی قصّه  هم گلولة تیر خورده است. !توی دشت هم لاک پشتها چرت می زنند !

ماه زیبا هم که بنای جلوه گری دارد سریعاًبا ابر سیاه پوشیده می شود ،شب دوباره تاریک شده ،ماهی سیاه کوچلو دوباره تک وتنها می ماند، چند دقیقه مات ومتحیر تاریکی را نگاه می کند وسرانجام زیر سنگی خزیده ومی خوابد !

د: حتی زیرکانه  بحث پرواز به کره ماه را هم ایشان  در داستان مطرح می کند که معلوم نیست چرا ؟(به نظر حقیر این نکته آشکارمی کند که چپی هاهم  به نحوی از نظر گرایش و آرزو و مقصد آمریکائی بودند.)![3]

ودر نهایت هم که راه نجاتی برای چند نفری از ماهی های کوچلو پیدا می شود اما یک دفعه همگی در زندان مرغ سقا گیر می افتند وگریه وزاری!  مرغ سقای حیله گر هم ،دوستان ماهی   کو چلو را می خورد.و فقط ماهی کو چلو آنهم با خنجر نجات پیدا می کند !و باز ارّه ماهی دودم با ارّه درازش حمله می کند.

باز هم آرامش وزیبائی در یا  با یاد مرگ به هم می آمیزد.وماهی کو چلو وسط دندانهای ماهیگیر قرار گرفتنه وبا فریب دادن ماهیگیر ونجات یافتنِ موقت ! و بلا فاصله دو باره شکار ماهیگیر می شود ! سر انجام ، از ماهی سیاه کوچلویِ در شکم ماهی هیچ خبری نشده و تا به حال هم هیچ خبری نشده است!یعنی علیرغم  همه ی تلاشها ،در آخر قصه ما شاهد هیچ چشم انداز روشنی نیستیم ! [4]  

حالا این را مقایسه کنید با فضای داستان حضرت موسی(ع)، آن یکتا مبارز، که بابهترین  روش با بدترینِ مستکبرینِ زمانِ خودش مبارزه کرد .و همچون یک آفتاب روشن در آسمان سیاهِ فرعونی در خشید وهیچ کس را توان ِخاموش کردن آن نبود، وسراسر داستان پر است از پیروزی امید وروشنی وحق جوئی، و پر است از شگردهای کارآمدِ مبارزه ی حق با باطل ،که در آن دریاوعصا ومردم همه و همگی در خدمت این مبارزه هستند یعنی کل آفرینش با انسان موحد ومبارز هم نوا و هماهنگ هستند.این کجا ؟وآن دنیای تاریک وسراسر شکست  ترسیم شده توسط صمد خان کجا؟!»پس اَینَ تذهَبون(به کجا می روید آقایان !)

 نمو نه ی دوّم:

   «شبی سرد وپاییزی بود ،دانه های تگرگ مثل گردنبند مرواریدی که پاره شده باشد ،برروی زمین پوشیده از برگهای زرد درختان می ریخت . آسمان می غرّید باد سرد و برگها رااز روی زمین به حرکت در می آورد »

[5]آیا در اینجا شما با چه فضایی روبرو هستید؟ دراین دو سه خط نه (9) واژه ی نا امید کننده آورده شده است!؟

نمونه ی سوّم:

« با شنیدن صدای فریاد،سینی چایی راکه در دست داشتم زمین گذاشتم،چادر مادر را کج وکوله سرم کردم به طوری که پایین چادر آویزان بود ،به طرف در حیاط دویدم . صدای جیغ ودادِ زنی بلندتر ورساترازصداهای دیگر به گوش می رسید:‌‌ نامسلمون چرا می زنی ؟ خدا لعنتت کنه بچه مو کشتی !غول بیابونی ،ولش کن. با گشودن در حیاط چهرةخون آلود خواستگارم را  دیدم .»[6]

در این چهار خط پانزده کلمه نگران کننده وجود دارد!آیا برنامه چیست ؟!البته بر آگاهان پوشیده نیست ،که باید روحیّه ی مردم ایران خورد شود ! چون ضدِّ آمریکایی هستند.لذا باید چنین بنویسند این آقایان !

نمونه ی چهارم:

«اتفاق همیشه می افتد ، که هیچ کس انتظارش را ندارد . خوب ، اگر از قبل وقوعش معلوم بود ، دیگر اسمش را اتفاق نمی گذاشتند . ولی برعکس ، اتفاق برای من آن قدرها هم اتقاق نیست  چون همیشه ، از قبل خبر دارم که قرار است بدبختی تازه ای از گردِ راه برسد  . به کمک غریزه ی حیوانی ام، من ، اصلاَ زندگی ام را مدیون همین غریزه ام   همیشه مثل سگ بو می کشم . خوب ، این دیگر شده عادتم ، وقتی زمانش برسد ، همیشه انتظار دارم که حادثه مثل آوار روی سرم خراب شود .»  [7]

این فضای ذلت بار و مأ یوس کننده از چه روحیه و ماهیتی خبر می دهد که همه ی اتفاقات را ناگوار دانسته به حدی که برای او عادت شده !  ای کاش این نویسندگان حداقل یک بار قرآن را مرور می کردند تا دیگر حاضر نباشند حتی برای یک لحظه در آن فضای مسموم نفس بکشند !...


[1] . کاتب،م. ،روزنامه ایران ، روز جمعه 23 آبان ،1382.

[2] . شاید بگویید: «زمان صمد،رمان شاه وساواک وشکنجه بوده است ،ولی آیا شیر میدان مبارزه در آن زمان (مثل آیت الله سعیدی وحضرت امام خمینی /ره) دنیا را واجتماع و شرایط را مثل صمد می دیدند؟».

[3] . منظورم خواستگاه گرایشی نویسنده است و

[4] . بهرنگی،ص.،ماهی سیاه کوچولو،ا346،تبریز.

[5] . غیاثوند،ر.، با من بمان، 1378.ص.

[6] . شوکت پور،ژ.،  قصر شیشه ای، 1381.ص.

[7] .قاسم زاده، م .، خاطرات محرمانه خانوادگی 1379. ص.