روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

روشنایی(ابعاد هنری داستان های قرآن)

سقایی است با جامی از آب حکمت برای آشنایی شاید ...

هنر -داستان-قرآن(52)

 

5-1-نظر صاحب نظران:

الف:قرآن کریم:

« ( نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ‏)3  /یوسف

 « ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم‏، بر تو حکایت مى‏کنیم‏، و تو قطعاً پیش از آن از بى‏خبران بود ى‏. »

(لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ ِلأُولِی اْلأَلْبابِ ما کانَ حَدیثًا یُفْتَرى‏ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ‏)111/یوسف

« به راستى در سرگذشت آنان‏، براى خردمندان عبرتى است‏.

سخنى نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایى‏] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و براى مردمى که ایمان مى‏آورند رهنمود و رحمتى است.»

 گرچه معنی این دو آیه روشن ورساست امّا برای استفاده ی اهل فن ما  از تفسیر مجمع البیان شرح این دوآیه را هم می آوریم:

«سمی القرآن أحسن القصص لأنه بلغ النهایة فی الفصاحة و حسن المعانی و عذوبة الألفاظ مع التلاؤم المنافی للتنافر و التشاکل بین المقاطع و الفواصل و قیل لأنه ذکر فیه أخبار الأمم الماضیة و أخبار الکائنات الآتیة و جمیع ما یحتاج إلیه العباد إلى یوم القیامة بأعذب لفظ و تهذیب فی أحسن نظم و ترتیب.

 و قیل أراد بأحسن القصص قصة یوسف وحدها لأنها تتضمن من الفوائد و النکت و الغرائب ما لا یتضمنه غیرها و لأنها تمتد امتداد لا یمتد غیرها مثله و قوله « أحسن القصص » یدل على أن الحسن یتفاضل و یتعاظم لأن لفظة أفعل حقیقتها ذلک و إنما یتعاظم بکثرة استحقاق المدح علیه و یسأل عن هذا فیقال هل یجوز أن یسمى الله سبحانه قاصا ،

فیقال لا لأنه فی العرف إنما یستعمل فیمن تمسک بطریقة مخصوصة و هذا کما أنه سبحانه لا یسمى معلما و لا مفتیا و إن وصف نفسه بأنه علم القرآن و بأنه یفتیکم فی النساء.

 و قوله« و إن کنت من قبله لمن الغافلین » معناه و ما کنت من قبل أن أوحینا إلیک هذا القرآن أو من قبل نزول القرآن علیک إلا من الغافلین عن الحکم التی فی القرآن لا تعلم شیئا منها و قیل من الغافلین عن قصة یوسف و عن الحکم التی فیها .

 لقد کان فی قصصهم « أی فی قصص یوسف و إخوته » عبرة « أی فکرة و بصیرة من الجهل و موعظة و هو ما أصابه (علیه‏السلام‏) من ملک مصر و الجمع بینه و بین أبویه و إخوته بعد إلقائه فی الجب و بیعه و حبسه.

 و قیل فی قصصهم عبرة لأن نبینا (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏)  کتابا و لا سمع حدیثا و لا خالط أهله ثم حدثهم به فی حسن معانیه و براعة ألفاظه و مبانیه بحیث لم یرد علیه أحد من ذلک شیئا فهذا من أدل الدلائل على صدقه و صحة نبوته « لأولی الألباب » أی لذوی العقول « ما کان حدیثا یفترى » أی ما کان ما أداه محمد أو أنزل علیه حدیثا یختلق کذبا « و لکن تصدیق الذی بین یدیه » أی و لکن کان تصدیق الکتب الذی بین یدیه لأنه جاء کما بشر به فی الکتب عن الحسن و قتادة .

« و تفصیل کل شی‏ء » أی و بیان کل شی‏ء یحتاج إلیه من الحلال و الحرام و شرائع الإسلام « و هدى » أی و دلالة «و رحمة » أی و نعمةنتفع بها المؤمنون علما و عملا « لقوم یؤمنون » إنما خصهم بذلک لأنهم المنتفعون به دون غیرهم و بالله التوفیق و العصمة و هو حسبنا و نعم الوکیل .»[1]

چونکه حقیقت نظر صاحب مجمع البیان در شرح دانشمندان دیگر خواهد آمد ،ما به همین مقدار (آوردن متن عربی تفسیر) بسنده کرده تا غرض اهل تحقیق هم بر آورده شود،وبتوانند با نظر ایشان  در این مورد آشنا شوند.

ب :  تفسیر شریف تسنیم:

«ما بهترین داستان(مصدر به معنای مفعول) را به بهترین وجه (احسن القصص، مفعول مطلق نوعی) اقتصاص می کنیم.

یعنی هم زیبا ترین قصه را بازگو می کنیم وهم به زیبا ترین وجه داستان سرایی می کنیم، بنابراین همه قصه های قرآن ونیز همه اقتصاص های قرآنی به نحو احسن است.

حسن قصه درحق،صدق،نامغ وآموزنده بودن آن است وحسن اقتصاص درپرهیز ازجمال،اهمال،ابهام،تطویل،ایجاز،مخل ومانند آن است.

البته همه جمال وجلال یوسف مرهون خلافت انسان کامل (حضرت آدم) وآگاهی وی از اسمای حسنای خدا ومسجود شدن او برای فرشتگان و... است.) » [2]

ج : سید ابوالقاسم حسینی می فرمایند که :

«آقای ژرفا بردو وجه از قصه های قرآن یعنی واقعی بودن وهنری بودن آن تاکید دارند». [3]

د: حسین فعال عراقی:

« قصه یوسف به آن طریق که قرآن سروده بهترین سراییدن است، زیرا با اینکه قصه، عاشقانه است.طوری بیان کرده که ممکن نیست کسی چنین داستانی را عفیف تر وپوشیده تر ازآن بسراید،

قرآن درترسیم صحنه های حساس این داستان به طرز شگفت انگیزی  «دقت دربیان» را با «متانت وعفت» به هم آمیخته وبدون اینکه از ذکر وقایع چشم بپوشد واظهار عجز کند تمام اصول اخلاقی وعفت را نیز به کار بسته است. »[4]

ه: سید قطب:

«درسوره یوسف کاملترین تصویر هنری به نمایش نهاده شده است.بویژه که این قصه در قدرت تعبیر روحی،عقیدتی،تربیتی،حرکتی بسیار شاخص وبی نظیر است. ...

به طور قطع هیچ بشری نمی تواند چنین داستانی را آن همه محتوای بیکران وآن همه زیبایی درقالبی فشرده ارائه دهد.هرچند که درزمان حضرت یوسف حضورداشته باشد. زیرا که جز خدا هیچ کس نمی تواند درآن واحد هم با یوسف باشد وهم با برادران در صحنه ی آشکار وهم درجلسات نهان، وهم آگاه از ضمیر وسخنان پنهان!  چه رسد به پیامبر اکرم(ص) که درآن زمان حضورنداشته است.

واگر هم حضور می داشت تنها می توانست نزد یوسف باشد. نه نزد برادران ونمی توانست مطلع شود ازآن مکرها وتوطئه هایی که درجلسات سری داشتند.

لذا این داستان با آن همه اخبار غیبی که می دهد.بهترین معجزه برای اثبات نبوت ورسالت حضرت محمد(ص) می باشد».[5]

 و:  محسن قرائتی:

 « نام یوسف 27 بار درقرآن آمده است، که 25 بار آن درسوره یوسف است،وداستان حضرت یوسف در قرآن  تنها سوره ای است تمامی آن دریک سوره  و یکجا آمده است. برای داستان حضرت یوسف 1270 پیام عنوان شده است.  

دلایل احسن القصص بودن داستان حضرت یوسف (ع)  معتبرترین داستانهاست چون وحی خداست. تمام کمالات انسانی را نظیر صبروایمان، تقوی، عفاف،امانت،حکمت،عفو،احسان  را داراست.

 تمام چهره های داستان خوش عاقبت می شوند،یوسف به حکومت می رسد، برادران توبه می کنند ،پدربینائی خود را بدست می آورد،کشور قحطی زده نجات می یابد ودلتنگی ها وحسادت ها به وصال ومحبت تبدیل می شود.

 دراین داستان مجموعه ای از اضداد درکنارهم مطرح شده اند فراق ووصال ، غم وشادی- قحطی  وپرمحصولی ،وفاداری وجفاکاری ،مالک ومملوک، وچاه وکاخ ، فقر وغنا، بردگی وسلطنت، کوری وبینایی ،

پاکدامنی واتهام.

داستان حضرت یوسف آیات ونشانه ها زیادی را درخود جمع کرده است.  خواب پراز رمز وراز، علم تعبیر خواب، تشخیص واطلاع یافتن یعقوب از آینده فرزند خود، درچاه بودن وآسیب ندیدن، نابینا شدن ودوباره بینا شدن حضرت یعقوب(ع) ، قعر چاه واوج جاه،

زندان رفتن وبه حکومت رسیدن، پاک بودن وتهمت ناپاکی شنیدن،فراق ووصال، بردگیوپادشاهی، زندان برای فرار از گناه،بزرگواری وعفو سریع برادران خطاکار، حسادت وبرادرکشی ، هم رای شدن ده نفر دریک خیانت، ترجیح زندان برلذت گناه .

 ضمناً (حضرت یوسف طبق آیه 15 در نوجوانی شایستگی وحی الهی را دارد.)

پیراهن درماجرای گرگ پاره نشده بود ویعقوب گفت:  چرا پیراهن پاره نشده است ولذا به مکر برادران پی برد. پاره شدن پیراهن از پشت هم باعث نجات یوسف شد. وباز همین پیراهن چشم حضرت یعقوب را بینا کرد.

یوسف قهرمان داستانی است که پیامبر اکرم(ص) می فرمودند:

« از صبر یوسف درشگفتم که وقتی عزیز مصر نیاز به تعبیر خواب پیدا کرد، نگفت تا از زندان آزاد نشوم نمی گویم.  اما زمانی که خواستند او را آزاد کنند بیرون نیامد تا رفع تهمت شود.» [6]

انسان آزاده ای را قرآن مطرح می کند،که حسادت برادران،اسارت درچاه، شهرت ، زنان،زندان،تهمت،ریاست وقدرت دراو اثر نگذاشت. داستان یوسف آیات للسائلین- عبره لا ولی الالباب- هدی ورحمة لقوم یؤمنون است.» [7]

ز:عبدالکریم بی آزار شیرازی:

   «بی آزار شیرازی داستان یوسف را به ده دلیل از بهترین داستان ها می داند ،داستانی واقعی است نه تخیلی وساختگی، گزارش دهنده آن خداوند تعالی است ، واسطه آن پیامبر مصطفی (ص) است، طریق آن وحی الهی است.، قالب آن زیبا ترین حدیث یعنی قرآن است،

 ازنظر فنی جامع بهترین خصوصیات فنی وفنون داستان نویسی است ،  ازنظر محتوا جامع اخلاق وحکمتهای عملی است، زبان داستان بهترین زبان یعنی زبان عربی است،  دارای بهترین اثر،وسیله ای برای تعقل وتفکر است.  دارای جنبه کلی وسمبلیک ،  وانعکاس دهنده داستان پیامبر اکرم(ص) است

(قل هذه سبیلی). »[8]

نکته:تفاسیر در مورد عاقبت زلیخا: آورده اند که:

«چون عزیز همسر زلیخا بدرود گفت به تدریج زلیخا دارائی خود را ازدست داد ومحتاج شد،به دربار یوسف رفت وبه یوسف گفت:  

«سپاس خدا را که بندگان را به خاطر طاعتشان پادشاه وپادشاهان را به علت معصیت شان بنده گردانید»

ودراینجا زلیخا از یوسف عذرخواهی کرده وتوبه نمود.آنگاه یوسف با اصرار ملک با وی ازدواج کرد ووقتی با وی ازدواج کرد متوجه شد که چون عزیز خواجه بوده وی همچنان باکره مانده است.ویوسف بروی گفت:

اکنون این بهتر است یا آنچه را که درزمان حیات عزیز قصد داشتی؟ » [9]

ح:محمد حسینی:

ایشان بحث جالبی درمورد ریخت شناسی قصه های قرآن همراه با نموداری از قصه ی حضرت یوسف (ع)آورده است،که شرح آنرا به همراه نمودار در صفحة بعد می آوریم.

که شرح آن اینست:  همانطور که میدانید حرکت همه ی پدیده ها مثل اتم حرکت دورانی وباصطلاح  حرکت فلکی است ،یعنی یک هسته در وسط وبقیه بر گرد آن می چرخند ،کعبه ای در وسط قرار دارد  وطواف کنندگان بر گرد آن می چرخند.

طرح آقای حسینی هم بر همین اساس است که تمام امور قصه های قرآن برمحور اقتدار خداوندی میگردد،

وهمه ی اهداف قصه های قرآن هم برای اثبات همین اقتدار وتدبیرات خداوندی می باشد .

البته ریخت قصه یوسف درروایت توراتی برارائه اطلاعاتی به شیوه خطی متمرکز است .

اما در روایت قرآن شیوه ارائه قصه با شیوه روایت مدرن سیال آغاز می شود.

لذا فرم هندسی آن به شکل زیر است»[10]

   ط:تفسیر سورآبادی:

«بعدازسه شبانه روزکه یوسف در چاه بودکاروانی از سوی شام می آمد وبه سوی مصر می شد که سیصد تن بودند،برادران یوسف که نزد آن چاه بودند بدویدند، کاروانیان را گفتند:

این غلام ماست از ما بگریخت،خویشتن را درچاه افکند.ما از وی دلسرد ببود می  بفروشیم .... مالک یوسف را بیست درهم بخرید.

 بقول سعدی:

  بفروخته دین به دنیا از بی خبری                                                           

  یوسف که به ده درهم فروشی چه خری

  تا کنار مصر رسید سراپرده بزد،مالک او را گفت:ای غلام اکنون از عهده وضمان تو بیرون آمدم برو به رود نیل فرو رو غسل کن.

 یوسف برفت وبدان آب فروشد ماهیان همه یکدیگر را آواز دادند که چشم فروگیرید.تا صدیق خدای دراین رود غسل کند.همه جنبندگان نیل چشم فروگرفتند حرمت یوسف (ع) را.تا وی غسل کرد .

چون باز آمد.مالک وی را درحریرپوشید وغلاله لطیف برسراو نهاد، ویوسف را گیسوهایی بود دراز به غایت نیکو وتنش از غایت لطافت بدان جایگاه بود که مغز استخوانهای وی دراستخوان بتوانستی دید.

گویند در کف پای وی خویش بتوانستی دید، .تنش فربه وهفت اندام بغابت بلاحت ورویش بغایت جمال ومویش بغایت حسن وقدش بنهایت ظرافت ونطقش بغایت لطافت...

وی منادی کرد درمصر کسی را حجاب نیست تا اهل مصر پیر وجوان مرد وزن ورضیع وشریف وآزاد وبنده تا مخدرات همه بیرون آمدند تاپیران وبیماران ضعیف ،درمحفه ها می آوردند.وبریوسف نظاره می کردند..»...  مالک یوسف را به گرمابه فرستاد چون برآمد وی را جامه های فاخر پوشانید وگیسوهای وی را به مروارید به پیوست وگوشواره های زرین بجواهر مرصع درگوش وی نهاد وتختی بربالا نهاد ووی را برآن تخت نشاند.» 1

خوب این هم از عتیقه های آقای ابوبکر عتیق نیشابوری  وروحیه ایشان...(علاقه مندان به کتاب ایشان مراجعه کنند ما که به همین مقدار بی نیاز شدیم!)

 5-2-توجه به نفوذ اسرائیلیات درتفسیر داستان های قرآن :

علامه طباطبائی،اسرائیلیات ومنشاء راه یافتن آنها را درروایات اسلامی کاویده وجعلیات یهودیان را  بیان می کند.وآنها را به نقد کشیده وبرآنها مهر باطل می زند.و می فرماید:

«یهود از ناآگاهی وبی سوادی مردم جزیره العرب وتمایل آنها به شناخت اسباب وعلل ومبداء آفرینش وحادثه های هستی وشهرت داستانهای ملل وپیامبران دربین مردم وبه اجمال آمدن قصه های انبیاءدرقرآن وعلاقه به قصه سرایی وقصه پردازی درعرب استفاده کرده ، وبا نفوذی های  خود اسرائیلیات ونصرانیات را دربین صحابه وتابعین نشر داده وایجاد شبهه می کرده اند.وبه ساحت مقدس انبیاء وحتی ملائک جسارتها وتهمت ها روا می داشتند.» [11]

همچنین آقای حسینی هم پس از آوردن سخن ابن خلدون مبنی براین که«خرافات اهل کتاب درکتب تفسیر ما راه یافته» می فرماید:

«در بررسی قصه های قرآن وکشف پیام های آن باید از خود قرآن وظهورهای کلامی آن وشواهد وقرائن از آیات دیگر مدد جست. وهرگونه گرویدن به اسطوره های برخاسته از انجیل وتورات تحریف شده وافسانه های هندی وچینی گرچه آراء ومکتویات مفسران ونویسندگان اسلامی باشد جزاحتجاب از حقیقت ثمری ندارد.»[12]

درپایان این بخش دلیلی خواهم آورد در مورد اینکه تورات وانجیل تحریف شده وسرهم بندی شده هستند.  چنا نکه : درداستان یوسف در تورات از پادشاه مصر به فرعون تعبیر می کند، اما درقرآن وی را به عنوان ملک نام می برد زیرا در دو قرن 17 و18 قبل از میلاد از پادشاه مصر به ملک تعبیر می کرده اند

 ولی فرعون لقبی است که زمان اخناتون به این طرف به پادشاهان مصر اطلاق شده است. امّاکتاب مقدس نویسان« حاکم دوره ی موسی (ع)را فرعون گفته اند.

یعنی از زمان خانواده هجده هم به بعد» ولی برعکس تورات ،که این اشتباه را کرده است، امّا قرآن این کلام الهی که سخن خداست، هرگز اشتباه نکرده است ،  و اورا ملک نامیده است.

 5-3-نقد و تشریح فنی وهنری داستان حضرت یوسف (ع) به نظر اینجانب:

5-3-1- واقع گرایی درداستان های قرآن:

قصه یوسف (ع) درچهار چوب مکتب ادبی واقع گرایی می باشد. واز نوع داستان بلند ومبتنی برشخصیت وماجرا بوده وبا هدف القاء درستکاری وتقوی وتسلط تدبیر مدبرانه ی حاکمیت اراده الهی برهستی می باشد.

چنانکه در دایره المعارف اسلامی مصاحب آمده است:

«دریکی ازداستانهای قدیم مصر که مربوط به عهد رامسیس دوم است حکایتی شبیه به حکایت یوسف وزلیخا آمده است.»

واین میرساند که این داستان واقعی است.

5-3-2- محتوی وپیام:

محتوی وپیام داستانهای قرآن به عالی ترین نحو ومتناسب با حال مخاطبان درهر زمانی وبرای هر مکانی بیان شده است.

وعجیب اینکه هیچ پیامی پیام دیگر را کم رنگ نمی کند. واینطور نیست که برای رسیدن به یک هدف،اهداف دیگر را کم رنگ کند.  بعنوان مثال  توجه کنید به داستان مورچه وملخ که این اشتباه را دارد:

«ملخی درزمستان به مورچه ای می گوید:« یک ذره از ذرت خودت به من بده» ولی مورچه می گوید:«درتابستان چه می کردی؟»ملخ می گوید:  «مشغول آواز خواندن بودم»مورچه می گوید:«پس بهتر است درزمستان هم مشغول رقصیدن باشی!.»

دراین داستان مورچه ملخ را مسخره می کند وبه او چیزی نمی دهد،به این علت که او اهل کار نبوده است! درحالی که نویسنده غافل است که آواز خواندن وشعر سرودن وسخن رانی کردن درمسیر صحیح خودش یکی از کارهای هنری ومهم است!

یعنی نویسنده ،هنر مورچه را می بیند اما هنر ملخ را هرگز ندیده است!

اما قرآن هرگز چنین اشتباهاتی را نمی کند .  از آن گذشته داستان یوسف یک نگاه نو به زندگی می دهد، ونگاه ها را ازآن زندگی پراز شهوت وابتذال مصر، بر می گرداند ومتوجه یک نورانیت وعظمت دیگر به نام پاکدامنی وعفت می کند.

 وحتی پیامهای فرعی داستان های قرآن هم نمایش آثار زیانبار حسادت وکبر وجهل است وهمچنین نمایش آثار حیات بخش وعزت آفرین پاکدامنی ودرستکاری وتقوی می باشد.همانطورکه  درکلام یوسف جلوه میکند،آنجا که می گوید:

«من تجاوز نمی کنم،چون اربابم مرا گرامی داشته است»

 ویا آنجا که می فرماید:

«اگر دیدن برهان رب نبود یوسف هم گناهکار می شد»

زیرا اگر مفهوم این دو آیه را توجه کنیم وهر مردی یا زنی به فکر محبت همسرش یا محبت خدایش باشد خیانت نمی کند.

واگر کسی برهان پروردگار را دراین رابطه ببیند،دیگر هرگز دست به خیانت نمی زند تا جامعه ی سالم وبا نشاط وفرزندانی نرمال از نظر روحی داشته باشد.

وگر نه اگر خیانت باب شود دیگر شیرازه جامعه وخانواده از هم پاشیده می شود ومحبت پدر وفرزندی وعلاقه ها رنگ می بازد وکودکان خوب پرورش نمی یابند وعقده ها ونابسامانی ها  زیاد شده وحرام زاده ها عالم گیر می شوند.

5-3-3-شروع وپایان درداستان حضرت یوسف:

داستان با یک شروع جذاب یعنی با یکی از اسرار آمیزترین چیزهای این عالم که همان مسئله ی خواب باشد شروع می شود.

 ویکی از دلائلی هم قرآن روی مسئله ی خواب این همه مانور می دهد،مسئله ی ارتباط خواب با عالم برتر وعالم معنی وجهان دیگر است، که مورد نظر قرآن می باشد،

لذا خواب های یوسف و ملک را مطرح می کند.یعنی سه تا خواب حساس همراه با تعبیر حقیقی آنها! چه آغاز وچه تعلیقی بهتر ازاین برای داستان سراغ دارید؟

  وداستان با آن شروع زیبا وپس از طی جریانات با تعبیر همان خواب اول پایان می پذیرد واینکه یوسف وبا دست خالی وپاک بسوی پروردگارش  روی می آورد ومی گوید:

«پروردگارا  تو مرا ازاین ملک وحکومت نصیبی عطا کردی واز تأویل وتفسیر حادثه ها تعلیمم دادی وآگاهم کردی. تو ای گسترنده ی آسمان ها وزمین تو فقط تنها سرپرست و ولی منی، هم در دنیا وهم درآخرت. تو مرا مسلمان بمیران وبرزمره نیکوکاران ونیکواندیشان پیوندم بده»

واین آخرین صحنه نمایش است  ببین که چه  زیبا ختامی است!



[1] . طبرسی، ف.،تفسیر مجمع ا لبیان 1374 ،ذیل تفسیر سوره ی یوسف.

[2]. املی،ج .، تسنیم  ، 1381،  ج3،ص514.

[3] . همان،ص71.

[4] . فعال عراقی ،ح.، داستانهای قرآن وتاریخ انبیاء درالمیزان، پیشگفتارکتاب ، 1378،ص 49 .

[5] . سیّدقطب،.،تفسیر فی الظلال القرآن جزء 12 «به نقل از آقای حسینی»ص292 به بعد

[6] . تفسیر الطیب البیان به نقل ارپاورقی ذیل:

[7] . قرائتی،م .، تفسیر نور، 1383،ص.

[8] . بی آزار شیرازی،ع.، از عمق چاه تا اوج ماه ،1381، ص 301.

[9]  . طبرسی،ف.، مجمع البیان1374 ، ج 4 ص 77 و« تفسیر البیان ج 4 ص 281.

[10]  . حسینی، م.، ریخت شناسی قصه های قرآن،1382،ص...

1.  عتیق نیشابوری ،ا.،- فرهنگ ترجمه وقصه های قرآن، قرن پنجم،  صفحه 15  ««با تحقیق وتدوی دکتر محمد جاوید صباغیان از انتشارات آستان قدس رضوی 1368»»

[11] . فعال عراقی،ح.،داستان های قرآن در المیزان،1378،ص66.

[12] . همان،ص.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.